بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

معلم خود با کوله باری از مشکلات معیشتی ... شکننده تر ازهمه

دریک کلاس درس

 

فرزندان تمام اقشار جامعه نشسته اند،

فرزندان «طلاق» را باید تحمّل کرد و با روحیه شکننده اشان ساخت!

با فرزندان «اعتیاد» باید مدارا کرد و با بی تربیتی هایشان کنار آمد!

فرزندان «یتیم» را باید نوازش کرد

فرزندان «ناهنجار» را که محصول اختلافات خانوادگی اند- باید هدایت داد!

به فرزندان «کار» باید استراحت داد،

فرزندان والدین «بی بند و بار» را باید سر به راه کرد.

فخرفروشی فرزندان «سرمایه دار» را باید تعدیل.

فرزندان «کمرو» را به بطن جامعه باید بازگرداند.

نازپروردگی فرزندان «مرفّه» را باید تعادل بخشید.

فرزندان «بدسرپرست» را حکیمانه و صبورانه باید سرپرستی کرد.

فرزندان «بی سرپرست» را با آغوش مهر مادری باید آشنا ساخت!

همه این مزاج های تلخ و شیرین با صداهای دلنواز یا گوشخراششان در یک اتاق چند متری با36شاگرد، گرد شمع سوخته معلّم حلقه می زنند و بازتاب و پژواک این صداها هر روز چون موریانه، ذهن او را می خورد و تارهای خستگی بر تن رنجدیده اش می تند و فرسوده اش می سازد و در بیرون از این اتاق رؤیاها! (معلم خود با کوله باری از مشکلات معیشتی ... شکننده تر ازهمه

افسوس که بزرگان، «مصرفی» اش خوانند.....

تقدیم به معلمان گرامى

بهروز

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.