بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری؛

مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری؛

بارالها…

از کوی تو بیرون نشود پای خیالم،

نکند فرق به حالم ....

چه برانی،

چه بخوانی،

چه به اوجم برسانی

چه به خاکم بکشانی…

نه من آنم که برنجم،

نه تو آنی که برانی...

نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم،

نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی،

در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی

پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

کس به غیر از تو نخواهم

چه بخواهی چه نخواهی...

باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.