بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

حجِ تمام

حجِ تمام

از کعبه رو به کرببلا میکند حسین

و آنجا دوباره کعبه بنا میکند حسین

گر ساخته است خانه اى از سنگ و گل خلیل

آنجا بناز خون خدا میکند حسین

روزى که حاجیان به حرم روى مینهند

پشت از حریم کعبه چرا؟ میکند حسین

آن حج نا تمام که بر عمره شد بدل

اتمام ان بدشت بلا میکند حسین

آنجا وقوف در عرفات ار نکرده است

فریاد معرفت همه جا میکند حسین

آنجا اگر که فرصت قربانیش نبود

اینجا هر انچه هست فدا میکند حسین

آنجا که سعى بین صفا در دویدن است

اینجا به قتلگاه صفا میکند حسین

آنجا حنا حرام بود بهر حاجیان

اینجا ز خون خویش حنا میکند حسین

وقتى به خیمه گاه رود از پى وداع

اینجا دوباره حج نساء میکند حسین

بعد از هزار سال به همراه حاجیان

هر سال رو بسوى منا میکند حسین

از چار سوى کعبه ، ز گلدسته ها هنوز

هر صبح و ظهر و شام ندا میکند حسین

بشنو دعاى در عرفاتش که بنگرى

با سوز دل هنوزه دعا میکند حسین

سر داده است و حکم شفاعت گرفته است

بر وعده اى که داده وفا میکند حسین

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.