بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

جنگ نرم مرد میخواهد

http://uupload.ir/files/inqz_%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D9%86%D8%B1%D9%85.jpg

جنگ نرم مرد میخواهد

یادداشت شهید حججی درباره جنگ نرم که امروز همسر شهید حججی به رویت رهبر انقلاب اسلامی رساند. ۹۶/۷/۱۱

Khamenei_ir

 


فقط خداست که ...

فقط خداست که ...

میشود با دهان بسته صدایش کرد...

میشود با پای شکسته هم

به سراغش رفت...

تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد...

تنها کسی است که

وقتی همه رفتند می ماند...

وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید...

وقتی همه تنهایت گذاشتند

محرمت میشود...

و تنها سلطانیست که ...

دلش با بخشیدن آرام می گیرد،

نه با تنبیه کردن...!

همیشه و همه جا ... خدا

خرما اولین و قوی ترین داروی ضدسرطان است

http://uupload.ir/files/fkc_%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%A7_%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86.jpg

خرما اولین و قوی ترین داروی ضدسرطان است

خرما بدلیل پررنگ ترین رنگدانه ها ,قوی ترین داروست

ایران یکی ازبزرگترین تولید کننده های خرما وازکم مصرف کننده ترین هاست

iribnews

نسل هتل نشین

نسل هتل نشین

سی سال پیش، دخترهای خانه صبح ها زود بیدار میشد تا قبل از مدرسه رفتن  همه جای خانه را رفت وروب کرده باشد و بعد اجازه داشتند راهی مدرسه شوند.و پسرها باید یا صبح زود یا عصر نان و مایحتاج خانه را خرید می کردند و کارهای مردانه را کمک پدر خود انجام می دادند.

حالا با نسلی مواجهیم که صبح که بیدار می شوند  از هتل خانه شان خارج میشود.

 چون که والدینش به عنوان مستخدمین "هتل خانه " همه جا را رفت وروب خواهند کرد. و با یک تلفن همه چیز درب خانه مهیاست .

نسلی که در برابر اتاقی  که در آن میخوابد و خانه ای که در آن زندگی میکند وظرفی که در آن غذا میخورد احساس مسئولیت ندارد آیا  در برابر سرزمینی که از  آب وخاک آن بهره مند است حس مسئولیت خواهد داشت!!!

برای این نسل سرزمین هم چون هتلی است که میتوان خورد وخوابید وریخت وپاشید؛ از مواهب طبیعی آن بهره مند شد و بعد اگر باب میل نبود آن را ترک کرد.

سرزمین هم  مثل خانه برای این نسل، هتل است با این فرق که متأسفانه مستخدم سرجهاز ندارد و همه فقط برای خوردن و خوابیدن و بردن آمده اند.

این نسل را چه کسی وچه کسانی چنین تربیت کردند؟؟؟

 کی بود؟ کی بود؟! 

اتفاقاً ایندفعه ، من بودم، تو بودی، ما بودیم و...همه بودند.

کمی به خود بیاییم و تکانی به خودمان واین نسل هتل نشین بدهیم..

محمدی ازرشت

 

دستگیری شهردار سابق اشتهارد به اتهام اخذ رشوه

دستگیری شهردار سابق اشتهارد به اتهام اخذ رشوه

دادستان عمومی و انقلاب کرج از دستگیری شهردار سابق اشتهارد به اتهام دریافت رشوه خبر داد.

حاجی رضا شاکرمی گفت:مبلغ اولیه اخذ رشوه شهردار سابق اشتهارد 600 میلیون تومان بوده و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.

وی افزود:مبالغ رشوه از پیمانکاران شهرداری اخذ و در این ارتباط یکی از پیمانکاران نیز بازداشت شده و چند نفر دیگر نیز احضار شده اند.

دستگیری شهردار سابق اشتهارد بنا به گزارش اداره اطلاعات و دستور دادستانی کرج چهارشنبه گذشته انجام شده است.

خبرگزاری قوه قضاییه

MizanOnline_ir

رییس پلیس راهور گیلان با بیان اینکه پلیس در 2 هفته گذشته به رانندگان سرویس مدارس فرصت داده

رییس پلیس راهور گیلان با بیان اینکه پلیس در 2 هفته گذشته به رانندگان سرویس مدارس فرصت داده تا برچسب و کارت ویژه سرویس مدارس را تهیه کنند گفت :

این مهلت 15 مهر ماه تمام می شود و ماموران پلیس راهنمایی و رانندگی رانندگان متخلف را اعمال قانون می کنند.

برابر مقررات راهنمایی و رانندگی جریمه نداشتن برچسب و کارت سرویس مدارس400 هزار ریال است.

رانندگان سرویس مدارس کارت و برچسب سرویس مدارس را از شرکت های زیرمجموعه آموزش و پرورش گیلان تهیه کنند.

خبرگزاری صداوسیما - گیلان

http://guilan.iribnews.ir/fa/news/1833630

iribnews_guilan

‏نام من رفته‌ست روزی بر لبِ جانان به سهو

http://uupload.ir/files/k9er_%D9%86%D8%A7%D9%85_%D9%85%D9%86.jpg

‏نام من رفته‌ست روزی بر لبِ جانان به سهو

اهل دل را بوی جان می‌آید از نامم هنوز...

حافظ

 

قصه ما به سر رسید!

قصه ما به سر رسید!

شهادت علی ابن الحسین، امام زین العابدین(ع) را تسلیت می‌گویم.

سرهای مبارک قدسیان بر نیزه‌هاست و در میان آنان رأس مطهر و نورانی حسین فاطمه مانند خورشید فروزان می‌درخشد. از بهترین دل گفته‌ها، سروده‌ی مرحوم محمد رضا آقاسی است که اینگونه با مولای خود مغازله می‌کند. ...

مشعر حق! عزم منا کرده‌ای؟

کعبه شش گوشه بنا کرده‌ای؟

تیر تنت را به مصاف آمده‌ست

تیغ سرت را به طواف آمده ست

بر سر نی زلف رها کرده‌ای؟

با جگر شیعه چه ها کرده‌ ای

پست قدیمی مربوط به این شاعر دردمند و ولائی را مجددا در پی نوشت آوردم.

پی نوشت

مامور خدا !

ویژگی های منحصر به فردی داشت. وقتی اشعارش را می خواند، حماسه بود و بصیرت و هیجان! کلاً دل سوخته بود؛ زجر کشیده و نامرادی دیده! حساب درد دل که وسط می آمد، روضه های جانسوزی برایت داشت! - یک روز چند ساعت با من حرف زد؛ دلش از همه چیز گرفته بود. خیالاتی داشت!

وقتم تمام شد؛ گفتم حاجی من باید بروم مجلس؛ دیر شده؛ اگر بخواهی می توانیم با هم برویم؛ در راه ادامه بده؛ بعد هم ماشین را بردار و به خانه برو. کنار دستم نشست؛ راه افتادم.

از درب شرقی منطقه حفاظتی پاستور که می خواستیم وارد شویم، دژبان جلو آمد و گفت: کارت شناسایی!

گفتم: من فلانی هستم.

گفت: نمی شود؛ کارت!

گفتم: من ده سال است که معاون وزیرم! کارت هم دارم ولی همراهم نیست؛ عجله دارم!

گفت: نمی شود!

خیلی عصبانی بودم؛ جلسه کمیسیون هم آن روز خیلی حساس بود. مستأصل مانده بودم که دژبان نگاهی به داخل ماشین انداخت. همینکه چشمش به "آقاسی" افتاد، چهره اش باز شد؛ سلام کرد و با لحن مؤدبانه ای گفت: بفرمایید! و زنجیر را انداخت!

لحظه ای به سکوت گذشت؛ وقتی ترمز زدم که او پشت فرمان بنشیند، گفتم: حاجی دیدی چه آبرویی بین بچه بسیجی ها و جوان ها داری؟ مگر فقط متعلق به خودت هستی؟

اشک در چشمانش جمع شد. احساس غرور می کرد و دلش شاد بود. هیچ نگفت.

آن دژبان مأمور خدا بود، نبود؟!

مهندس ضرغامی

zarghami_ez