بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

دل نوشته خبرنگار_صداوسیما از منطقه زلزله زده

دل نوشته خبرنگار_صداوسیما از منطقه زلزله زده

وقتی نمیدانی گریه کنی یا خبرنگاری

از سه روز پیش که زلزله کرمانشاه با آن تلفات و خرابی هایِ سنگینش روی داد، همه مردم کشورم اندوهگین شدند وهمه با تمام توان برای کمک به صحنه آمدند.

دراین میان من باید آنجا بودم نه برای امداد که برای انعکاس آلام و دردها و گفتن کمبودها و درکنار آن کمک ها و امدادها 

دراین چند روزه باید چندین باره بغضم را فرو می خوردم، بی رحم می ماندم تا می توانستم آلامشان را به تصویر بکشیم تا شاید فرجی شود.

در میان بغض های فروخورده ام هنوز یکی را به یادگار با خود دارم و هر وقت به یادش می افتم دوباره بغض به گلویم چنگ می زند، آنجا که مرد روستای "ابراهیم خانیِ سرپل ذهاب" وقتی کار تصویربرداریمان از خرابه های روستایش تمام شد و خواستیم برگردیم با لهجه شیرین کُردی گفت: شرمنده_که_وسایل_پذیرایی_ناریم_ازتان_پذیرایی_کنیم.

خبرگزاری صداوسیما

iribnews

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.