بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

آدم های بزرگ:

آدم های بزرگ:

بعضی ها می گویند کسی که یک معلم خوب است الزاما مدیر خوبی نمی تواند باشد.برخی  می گویند یک دانشجو معلم خوب ضرورتا معلم خوبی نخواهد شد بعضی ها .اما من اعتقاد دارم یک فرد متعهد ،وظیفه شناس و مسئولیت پذیر همه جا متعهد و مسئولیت پذیر است چه زمانی که دانشجو باشد یا وقتی که معلم شود  یا حتی زمانی که مدیر ، رییس ، سرپرست و یا حتی وزیر  شود . من راستش یک مدرس غیر موظف  هستم بعضی ترم ها ساعت هایی  می گیرم و گاهی هم یا مراکز ساعت ندارند و یا من خودم کلاسی را برنمی دارم  من  هیات علمی دانشگاه فرهنگیان نیستم و   و یا در دانشگاه پست و جایگاهی ندارم.من تنها یک مدرس غیرموظف هستم که برخی ترم ها یک یا دو روز میهمان این دانشگاه هستم، با این اوصاف من مدیریت آقای دکتر مهر محمدی را چندان نمی شناسم اما معلمی ایشان را خوب می شناسم فکر می کنم یک سال شاگردی ایشان فرصت خوبی برای شناخت ایشان باشد ما در دانشگاه چهار نفر بودیم چهار دانشجوی دکتری که  ایشان با تمام مَشغله ای که داشتند کلاس ما را هم به علت نوپا بودن رشته دکتری برنامه ریزی درسی  در  این دانشگاه پذیرفته بودند تا این رشته در مقطع دکتری این دانشگاه کمی جان بگیرد از دانش علمی ایشان که بگذریم که دیگر با توجه به آثارشان بر کسی پوشیده نیست روش و منش معلمی ایشان واقعا منحصر به فرد بود هیچ روزی تاخیر نداشتند هیچ وقت  در طول هر جلسه ۳ تا۴ ساعته شان زنگ موبایل شان را در کلاس نشنیدیم  این درحالی بود که برخی اساتید مدعی از ۲ ساعت وقت کلاس یک ساعت و نیم مشغول گفتگو های تلفنی شان بودند هیچ وقت در کلاس جز دقایقی که برایشان قهوه یا چایی می ریختیم که بنوشند و گلویی تازه کنند روی صندلی نمی نشستند حتی در ۳ ساعت متوالی هیچ گاه بدون برنامه نبودند هیچ هفته ای ما را بدون تکلیف نمی گذاشتند تکالیف هفتگی ما را هر هفته بازخورد می دادند تمام لحظات کلاس به دور از خستگی و یا  بی حوصلگی با تمام تعهد و انرژی می آموختند کلیت شخصیت حرفه ای شان خودش برای ما آموزنده بود چه برسد به صحبت هایشان اجازه بدهید خاطره کوچکی از ایشان نقل کنم: اردیبهشت ۹۳ بود هفته معلم ما (۴هم کلاسی ) تصمیم گرفتیم برای استاد عزیزمان هدیه بیاوریم خب من اساسا گل دوست دارم و با یک دسته گل وارد کلاس شدم خانم شیخ الاسلامی(هم کلاسی ام ) یک بسته کادو شده آورده بودند و دو نفر دیگر هم گویا کتاب با اشاره به دوستم گفتم: این کادو چی هست گفت یک بلوز هستش و با ناراحتی گفتم کاش کادو نمی کردی من می دیدم گفت ملکی دیگه کادو کردم نمی توانم باز کنم وخلاصه آنروز جشن کوچکی گرفتیم و کادوها را تقدیم کردیم هفته بعد ما باز با آقای دکتر مهرمحمدی کلاس داشتیم تا ایشان وارد کلاس شدند خانم شیخ الاسلامی با آرنج به دست من زدند و آرام گفتند: (ملکی ملکی استاد همون بلوز رو پوشیدند) اصلا محال بود از عمد این لباس رو نپوشیده باشند ..محال بود از روی اخلاق و ایجاد فرصت بک درس اخلاقی این حرکت را انجام نداده باشند من مرتب در طول هفته ایشان را در تلویزیون دیده بودم خب در طول هفته معلم به واسطه مشغله های حرفه ای که داشتند مسلما هفته شلوغی داشتند ،دیدار با رهبری ،بازدید و شرکت در مراسم های مختلف اما تمام این مشغله ها باعث نشده بود این حرکت تربیتی را نسبت به ما فراموش کنند برای من که این رفتارشان کلی درس تربیتی و اخلاقی  به همراه داشت درسی هیچ گاه فراموش نمی کنم اما ذره ای هم نمی توانم مانند ایشان شوم

من به شدت اعتقاد دارم کسی که  در مسئولیت های به ظاهر کوچک (مثلا تنها نسبت به  ۴ دانشجوی شهرستانی )متعهد و مسئولیت پذیر و با اخلاق و منش حرفه ای رفتار کند در تمام کارها و مسئولیت هایشان متعهدانه رفتار می کند بی شک مدیریت آقای دکتر مهرمحمدی هم مانند معلمی شان متعهدانه و اخلاق مدارنه است  کاش مملکت  و جامعه ما قدر اینگونه افراد را بداند

ارسالی: خانم دکتر صغری ملکی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.