بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

اندرحکایت ابوجارچی

اندرحکایت ابوجارچی

و

صادرات زندانی

درکتاب الاحوالات ابوجارچی بن جیم خراسانی آورده اند که روزی ابن جیم درخانه نشسته بودوچرت می د(شمابخوانیدمشغول ریاضت بود) که باصدای کوبه درازخواب پریدچون درگشود باداروغه شهررو به رو شد که جمعی ازمریدان راغل وزنجیر کرده ابوجارچی جویای ماجراشدداروغه گفت که این مریدان را حین دزدی هفته نامه جیم ازکیوسک مطبوعات گرفته اندوحالا بایدبه زندان بپافتندلیکن ضجه بسیارزدندکه قبل اززندان به دیدن شما بیایندابوجارچی گفت:ای داروغه چرااین بدبخت هارابه زندان می بری؟!مگرنمی دانی رئیس سازمان زندان هاگفته60 هزارسارق درزندان ها داریم داروغه کمی فکرکرد وگفت ای خفن پس با اینان چه کنیم پیرناگفت همان کارکه سوئیس با زندانیانش می کندوبدلیل ازدیاد آنهارابه آلمان وفرانسه صادرمی کندداروغه که ازحکمت ابن جیم به شوق آمده بودنهره ها زد وجامه درید وگفت:پس این مریدان راصادرخواهیم کردمریدان که به واسطه ابن جیم خودراازبندرسته دیدندبه دست وپای پیرناافتاده وبصورت نمادین غل وزنجیرپاره کردند پس چون نوبت به صادرکردن مریدان رسیدوچون آنزمان هارولبط ما باهمه کشورها حسنه نبود مریدان را به کشورمینه بیسائو فرستاذدندودرآن جادهن مریدان دوباده آسفالت شدوخوراک آدم خوران وشیران وکفتاران آفریقایی شدندواین بودعاقبت دزدی

شباهت روببین


ترا بخدا نیگاه بوکون چقدرشبیه همدیگرن

آغازامامت حضرت مهدی عج

گل ها همه با اذن تو برخاسته اند

از بهر ظهور تو خود آراسته اند

مردم همه در لحظه ی تحویل، بی شک

اوّل فرج تو از خدا خواسته اند

قربانخواه ازچولاب