همسایه سایه ات به سرم مستدام باد
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مراالتیام داد
وقتی انیس لحظه تنهایی ام تویی
تنها دلیل اینکه اینجایی ام تویی
هرشب دلم قدم به قدم می کشدمرا
بی اختیار سمت حرم می کشدمرا
باشورشهرفاصله دارم کنارتو
احساس وصل می کندآدم کنارتو
بازمزم نگاه دمادم هزارشمع
روشن کنندهاجرومریم کنارتو
تاآسمان خویش مراباخودت ببر
ازآفتاب ردشده شبنم کنارتو
دراین حریم سینه زدن چیزدیگریست
خونین تراست ماه محرم کنارتو
ماباتودرپناه توآرام می شویم
وقتی که با ملائکه همگام می شویم
زیباترین خاطره هامان نگفتنی است
تصویر صحن خلوت باران نگفتنی است
من روی حرف های خوداسرارمی کنم
درمثنوی و درغزل اقرارمی کنم
ازمابجزبدی که ندیدی ببخشمان
ازدست ما چها که کشیدی ببخشمان
ناصر فیض، ساعد باقری و دکتر اسماعیل امینی
ناصر فیض، ساعد باقری و دکتر اسماعیل امینی(دبیر علمی کنگره ملّی نکوداشت استاد کریمی مراغه ای- ارومیّه)
ادامه دیدارهای رئیس جمهور درنیویورک
ادامه دیدارهای رئیس جمهور درنیویورک
آقای روحانی درنیویورک(جداگانه)باجمعی ازدانشمندان، رئیس جمهور فرانسه ونخست وزیران انگلیس،ترکیه وایتالیا دیداروگفتگوکرد
www.iribnews.ir/fa/news/1304158
رژه پرصلابت نیروهای مسلح
رژه پرصلابت نیروهای مسلح
رژه بزرگ نیروهای مسلح درنخستین روزهفته دفاع مقدس،"31 شهریور"،همزمان درجواربارگاه ملکوتی امام راحل و خلیج همیشه فارس برگزار شد
www.iribnews.ir/fa/news/1304607
نقش والدین در ازدواج فرزندان
نقش والدین در ازدواج فرزندان
باید تصمیم گیری های کوچک را به فرزندان آموخت تا در زمان تصمیم گیری های بزرگ بتوان به فرزندان اعتماد کرد. یکی از این تصمیمات مهم ، تصمیم برای ازدواج است.
ازدواج چیزی است که تمام افکار آدمی را به خود مشغول می سازد. ازدواج، مهمترین قدمی است که یک فرد در زندگی بر می دارد. این اقدام می تواند تمام زندگی یک فرد را از نو بسازد و یا خراب کند. می تواند باعث رشد همه جنبه از اخلاق فرد گردد و یا وی را تبدیل به انسانی افسرده و شکست خورده کند.
بیشتر بخوانید :
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=335143
یادی_از_شهدا
یادی_از_شهدا
شهیدی که شهادت دوستش را بشارت داد
یک کوله پشتی، یک تفنگ و یک کتاب در دستان نوجوانی که سخت مشغول خواندن است.
او کیست؟ چه می‌خواند؟ چه می‌خواهد ؟ به کجا می‌رود؟ در این کوله بارش چیست؟ چرا با خود سلاح برداشته است؟ این چهره مصمم و معصوم چه چیزی را در سطر سطر این کتاب می‌جوید؟ گویی غافل از جهان اطراف خود است و جایی دیگر سیر می‌کند...
شاید این تصویر را بسیاری از ما بر پشت جلد کتاب درسی دانش آموزان دبستانی (کتاب قرآن ششم ابتدایی ) دیده‌ایم اما هیچگاه ندانسته‌ایم و نپرسیده‌ایم که کیست ؟!
او شهید «غلامحسین تازه عصاره» یکی دیگر از ستارگان آسمان ذخیره سپاه دزفول است که در سن 15 سالگی به جایی رسیده بود که بشارت شهادت را به دوست خود می‌دهد! «محمود جان من رفتم و اگر برنگشتم در آن دنیا منتظرت هستم! خداحافظ. تو هم شهید می‌شوی و در بهشت جاودان مرا ملاقات خواهی کرد ...»
و سرانجام غلامحسین در غروب روز پنجم خرداد 1360 در جبهه طلاییه بر اثر اصابت ترکش‌های خمپاره 120 دشمن وارد بهشت جاودان الهی شده، تا عملیات والفجر مقدماتی منتظر شهید محمود پوررکنی مانده و محمود همانطور که غلامحسین به او بشارت داده بود در تاریخ 21 بهمن 1361 او را ملاقات کرد.
شهید_غلامحسین_تازه_عصاره
Tebyan
از فردا؛ قطع یارانه سوخت گازوئیل ناوگان فاقد بیمه
از فردا؛
قطع یارانه سوخت گازوئیل ناوگان فاقد بیمه
معاون برنامه ریزی سازمان راهداری از قطع یارانه سوخت گازوئیل ناوگان بدون بیمه شخص ثالث، از فردا(پنجشنبه)خبر داد
درحال حاضر حدود 64 هزار خودروی ناوگان حمل ونقل عمومی بیمه نامه معتبر شخص ثالث ندارند و فهرست خاکستری هستند
مالکان این خودروها می توانند با تهیه بیمه نامه شخص ثالث و مراجعه به پلیس + 10، کارت سوخت خود را از فهرست خاکستری خارج و از سوخت یارانه ای استفاده کنند
در یکسال گذشته، از زمان اجرای طرح تخصیص سوخت براساس پیمایش به ناوگان حمل ونقل عمومی تاکنون به طور متوسط روزانه 8 لیتر درمصرف سوخت صرفه جویی شده است
خبرگزاری صداوسیما
( زنگ سلامت) 10 نکته برای حفظ سلامت دستگاه گوارش
10 نکته برای حفظ سلامت دستگاه گوارش
آب بنوشید
ورزش کنید
مصرف غذاهای چرب را کاهش دهید
بیشتر فیبر مصرف نمایید
آهسته تر غذا بخورید
مکمل پروبیوتیک (ماست کم چرب و کفیر) مصرف کنید
از الکل اجتناب کنید
استرس را کنترل کنید
در طول روز وعده های کوچک بخورید
اندیشمندانه بخورید
Tebyan
بمناسبت هفته دفاع مقدس؛
بمناسبت هفته دفاع مقدس؛
کربلاکربلا ماداریم میاییم
وکربلا راتومپندارکه شهری درمیان شهرهاونامی است درمیان نام ها،نه؛کربلاحرم حق است وهیچ کس راجزیاران امام حسین(ع)راهی به سوی حقیقت نیست
iribnews
برگ سبز
برگ سبز
آیت الله العظمی امام خمینی رحمة الله علیه
زمستان بود. داشتیم با هم می‌رفتیم درس عرفان آیت‌الله شاه‌آبادی. سر راه، زنی نشسته بود لب رودخانه. داشت لباس و کهنه می‌شست.
یخ‌ها را می‌شکست، لباس‌ها را می‌شست، دستش را با دمای بدنش گرم می‌کرد و باز… آقا روح‌الله ایستاد.
لباس‌ها را دو نفری شستند. آدرس‌اش را هم گرفت. بعد هم گفتند: از این به بعد بیایید منزل ما. می‌گویم آب را برایتان گرم کنند.
Tebyan