ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
شعرطنز
زبل خان
سوپری درکوچه مادایراست
درفروش جنس خیلی ماهراست
می کنم هردفعه من ازاوخرید
بخشی ازمی سرم گردد سفید
رفته بودم سوپرش یک شنبه شب
تاخرم روغن نباتی یک حلب
همچنین یک شیشه ترشی ملس
یک تراول دادم اوراوسپس
مابقی پول رافوراشمرد
دادیک ویفربجای پول خرد
یک شب دگرکه رفتم سوپرش
بودرجیبم کماکان ویفرش
گفت شرمنده ندارم خرده من
خرده باشدنزدماپانصدتومن
جای کیک وتخمه و کیم وپفک
من خریدم چیپس باطعم نمک
من هزاردادم واوناگهان
گفت کم دارداین پانصدتومان
قیمتش آقاهزاروپانصداست
واقعاکارشماخیلی بداست
من ازویک ذره ناراحت شدم
دستکردم زود درجیب خودم
دادم اوراویفری شیک وتمیز
گفتم ای هم پانصدش مردعزیز