شعر_روز

شعر_روز

من که در تنگ برای تو تماشا دارم

با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟

دل پر از شوق رهایی‌ست، ولی ممکن نیست

به زبان آورم آن را که تمنا دارم

چیستم؟! خاطره‌ی زخم فراموش شده

لب اگر باز کنم با تو سخن‌ها دارم

با دلت حسرت هم صحبتی‌ام هست، ولی

سنگ را با چه زبانی به سخن وا دارم؟

چیزی از عمر نمانده‌ست، ولی می خواهم

خانه‌ای را که فرو ریخته برپا دارم

فاضل نظری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.