پدر اگه پولدار است
همه جوانیش را داده
واگر بی پول است همه زندگیش را
تا نانی لای سفره گذارد وتو بزرگ شوی
وبرایش همین بس که بگویندسرسفره پدرش بزرگ شد.
loulemancity
شعر_گیلکی
بیمیرم تی صفای و میهربانی ای مارِی جان
تی اوشیرین زبانی ای مارِی جان
سبزه گوله بهیشت تی سایبانه
همش خاطر دارم شب زنده داری ای مارِی جان
اسماعیل_امیدی
loulemancity
سردار امیری مقدم فرماندهی انتظامی خراسان رضوی:
در بررسی پرونده مشخص شد متهم با دایر کردن دو کارگاه غیرمجاز تولید مواد لبنی در بلوار امامیه و شهرک صنعتی مشهد از چند دامدار مبلغ 200 میلیون ریال شیر خریداری و پول آنها را پرداخت نکرده است.
دو گروه به محلهای شناسایی شده اعزام و در بازرسی کره، خامه، پنیر و پنیر پیتزاهای فاسد را کشف کردند.
متهم پرونده که با تعویض پی در پی محل اختفا خود قصد فرار با یک دستگاه خودرو ی پلاک جعلی داشت توسط ماموران آگاهی در شهرک مهرگان دستگیر شد.
از متهم هشت دستگاه تلفن همراه و 18 عدد سیم کارت تلفن همراه کشف و به دادسرا معرفی و روانه زندان شد.
شهرآرا نیوز
امحای سه تن کالای قاچاق در مشهد
ظهر امروز بیش از سه تن انواع کالاهای قاچاق شامل مواد غذایی، مواد انرژی زا و داروهای قاچاق امحاء شد.
شهرآرا نیوز:
نرم افزار اتاق تبادل سهام پدیده تهیه میشود
رشیدیان، استاندار خراسان رضوی در گفتگو با خبرنگار شهرآرا بیان کرد: نرم افزار اتاق تبادل سهام پدیده توسط یک شرکت نرم افزارنویس تهیه میشود.
وی مجدد بحث عدم ورود پدیده به بورس را مطرح کرد و گفت: پدیده قرار نیست به بورس ورود پیدا کند بلکه مقرر شده اتاق تبادل سهام راه اندازی شود تا تبادل سهام در یک اتاق مستقل انجام گیرد.
وی در پاسخ به این سوال که اتاق تبادل سهام پدیده چه زمانی راه اندازی می شود ابراز داشت: برای تهیه نرم افزار تبادل سهام، یک شرکت برنامهنویس با همکاری شرکت پدیده در حال فعالیت است.
شهرآرا نیوز:
هر جا اگر به خواسته ها لطف می شود
در این حرم نخواسته ها نیز داده شد
آستان قدس رضوی
در عوض همه نداشته هایمان
گاهی
عزیزانی داریم که به یک
دنیا نداشتن بعضی چیزهای دیگر
می ارزند.
خودشان،رفاقتشان،
مرامشان و وجودشان؛
خدایابه خاطر داشتنشان ممنون
loulemancity
حماسهای که امام زین العابدین علیه السلام در مجلس یزید آفرید!
در روز جمعهاى در شام نماز جمعه است. ناچار خود یزید باید شرکت کند. اول آن خطیبى که به اصطلاح دستورى بود، رفت و هرچه قبلا به او گفته بودند گفت؛ تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبى در دنیا بود براى اینها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ کردن و دشنام دادن على(ع) و امام حسین(ع) به عنوان اینکه اینها -العیاذباللَّه- از دین خدا خارج شدند، چنین کردند، چنان کردند.
زین العابدین(ع) از پاى منبر نهیب زد: «ایهَا الْخَطیبُ! اشْتَرَیتَ مَرْضاةَ الَمخْلوقِ بِسَخَطِ الْخالِق» تو براى رضاى یک مخلوق، سخط پروردگار را براى خودت خریدى.
بعد خطاب کرد به یزید که آیا اجازه مىدهى من بروم بالاى این چوبها دو کلمه حرف بزنم؟ یزید اجازه نداد.
آنهایى که اطراف بودند، از باب اینکه على بن حسین(ع)، حجازى است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شیرین و لطیف است، براى اینکه به اصطلاح سخنرانىاش را ببینند، گفتند: اجازه بدهید، مانعى ندارد. ولى یزید امتناع کرد. پسرش آمد و به او گفت: پدرجان! اجازه بدهید، ما مىخواهیم ببینیم این جوان حجازى چگونه سخنرانى مىکند. گفت: من از اینها مىترسم. اینقدر فشار آوردند تا مجبور شد؛ یعنى دید دیگر بیش از این، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد.
ببینید این زین العابدین(ع) که در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیمارى نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمىکرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتى بالاى منبر رفت چه کرد! چه ولولهاى ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الآن مردم مىریزند و مرا مىکشند.
دست به حیلهاى زد. ظهر بود، یکدفعه به مؤذّن گفت: اذان! وقت نماز دیر مىشود. صداى مؤذّن بلند شد. زین العابدین(ع) خاموش شد. مؤذّن گفت: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ»، امام حکایت کرد: «اللَّهُ اکبَرُ، اللَّهُ اکبَرُ». مؤذّن گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ، اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ»، باز امام حکایت کرد، تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم(ص). تا به اینجا رسید، زین العابدین(ع) فریاد زد: مؤذّن! سکوت کن. رو کرد به یزید و فرمود: یزید! این که اینجا اسمش برده مىشود و گواهى به رسالت او مىدهید کیست؟ ایهاالناس! ما را که به اسارت آوردهاید کیستیم؟ پدر مرا که شهید کردید که بود؟ و این کیست که شما به رسالت او شهادت مىدهید؟ تا آن وقت اصلا مردم درست آگاه نبودند که چه کردهاند.
آنوقت شما مىشنوید که یزید بعدها اهل بیت پیغمبر(ص) را از آن خرابه بیرون آورد و بعد دستور داد که آنها را با احترام ببرند. نعمان بن بشیر را که آدم نرمتر و ملایمترى بود، ملازم قرار داد و گفت: حداکثر مهربانى را با اینها از شام تا مدینه بکن.
این براى چه بود؟ آیا یزید نجیب شده بود؟ روحیه یزید فرق کرد؟ ابداً. دنیا و محیط یزید عوض شد. شما مىشنوید که یزید، بعد دیگر پسر زیاد را لعنت مىکرد و مىگفت: تمام، گناه او بود. اصلا منکر شد و گفت من چنین دستورى ندادم، ابن زیاد از پیش خود چنین کارى کرد. چرا؟ چون زین العابدین(ع) و زینب(س) اوضاع و احوال را برگرداندند.
استاد مطهری، حماسه حسینی، ج1، ص294-293 (با تلخیص)
Tebyan
یاد نَکِندی کِ !
سِلام کِندی،ساکت ومودب اَتا جا نیشِینی،هیچی رِه دست نَزِندی،
هرچی هِم تعارف هاکِردِنه اَتا دونه گِینی،بِفَهمِستی؟
چشم جانِ مار
join2shahi