شعر_روز

شعر_روز

اربعین

اربعین، یاد آور کرب و بلاست

قصه خورشید سر، از تن جداست

چله ی مردان پاک و پارسا

اسوه‌های پاکباز و بی‌ریاست

داستان عشق و اخلاص و عمل

داستان راستان کربلاست

سرفرازان حقیقت یافته

امتحان داده به عالم، کیمیاست

عبرت تاریخ باشد، اربعین

گرچه واگو کردن از آن جانگزاست

شیعیان، آتش به جان افروخته

این همه، پروانه ی آل عباست

دسته دسته، عاشقانه می روند

عشق مولا، عشق ناب کبریاست

این همه با دل، نه با پا می روند

این چنین دلدادگی، یارب کجاست

از نجف تا کربلا، با پای دل

راه پویان صدیق و با وفاست

دشمنان، انگشت حیرت بر دهان

بی خبر از اینکه، این عشق خداست

من ز پا افتاده را، یادی کنید

این دل دیوانه، همراه شماست

قلب من آنجاست، در حال طواف

صاحب دل، رهنما و رهگشاست

ای "فرائی" سعی تو باشد قبول

در مسیر عشق، صدها ابتلاست

عبدالمجید_فرائی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.