می گشایم با شوق

می گشایم با شوق

باز هم  پنجره را

لحظه ی گرم خداحافظی مهتاب است

گر چه در بستر خویش

کودکی ناز هنوز

غرق رویای خوش کودکیش در خواب است

همه جا عطر دل انگیز خداست

باز خورشید قشنگ

میهمان من و این پنجره هاست

می دود خنده به لبهای پر از شبنم یاس

با نسیمی که نوازشگر رخسار گل است

بلبل مست پر از شوق وصالی زیباست

باز هنگامه ی دیدار  گل است

غنچه ها می خوانند:

صبح از راه رسید

سبدش پر ز گل خور شید است

نگهش آینه ی امید است

هم نفس با همه مرغان خوش الحان سحر

نغمه خوان غزل  توحید است

صبح، آغوش گشودست بپا خیز و ببین

با نگاهی که پر از مهر و صفاست

بخدا صبح قشنگ است، قشنگ

باغ پر نقش خدا، رنگ به رنگ

صبحتان باد بخیر

از غم و رنج به دور

و پر از شادی و شور

محسن_خانچی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.