بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بشنو از لیل المبیت مرتضی

بشنو از  لیل المبیت مرتضی

آن روزها آزار مشرکان بلای جان مسلمانان شده بود. مسلمانان به دستور پیامبر (ص) گروه گروه مکه را به سمت یثرب ترک کردند. حالا دیگر کفار قریش تنها یک راه برای خاموش کردن دعوت پیامبر (ص) می شناختند. آنها تصمیم گرفتند از هر قبیله جوانی دلیر انتخاب و شبانه بر پیامبر (ص) حمله کنند و دسته‌جمعی او را در خانه‌اش به قتل برسانند.

اما جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و او را از نقشه مشرکان آگاه ساخت. بنابراین پیامبر (ص) تصمیم گرفت قبل از آمدن مشرکان، خانه خود را به طرف یثرب ترک کند.

در شب اول ماه ربیع الاول پیامبر (ص) برای آنکه مشرکان از هجرت او آگاه نشوند، به علی(ع) فرمود: «مشرکان می‌خواهند امشب مرا به قتل برسانند، آیا تو در بستر من می‌خوابی تا من به غار ثور بروم؟»

امام علی(ع) گفت: «در این صورت شما سالم می‌مانید؟»

پیامبر (ص) فرمود: «آری.»

علی (ع) تبسمی کرد و سجدۀ شکر به جای آورد، وقتی که سر از سجده برداشت عرض کرد: «آنچه را که مأمور شده‌ای انجام ده که چشم، گوش و قلبم فدای تو باد...»

سپس پیامبر (ص)، علی (ع) را در آغوش گرفت و هر دو گریه کردند و از هم جدا شدند.

مشرکان با شمشیرهای برهنه به خانه هجوم بردند، اما علی (ع) را در بستر رسول خدا (ص) مشاهده کردند، گفتند: محمد کجاست؟

علی (ع) فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید که از من می‌خواهید؟ کاری کردید که او ناچار شد خانه را ترک کند» در این هنگام به سوی علی (ع) که جوانی حدود  ۲۲ ساله بود یورش بردند و او را آزردند و سپس از خانه بیرون کشیده، کتک زدند. ساعتی هم در مسجدالحرام زندانی کرده، سپس آزادش کردند.

پس از این ماجرا آیه ۲۰۷ سوره بقره در شأن علی (ع) بر پیامبر نازل شد:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»؛

و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است. (آیه 207 سوره بقره)

شاید اگر مشرکان می دانستند علی(ع) تا چه اندازه محبوب پیامبر (ص) است و در آینده نزدیک چگونه در به ثمر نشستن اسلام جانفشانی خواهد کرد آزادش نمی کردند و با کشتن او به هدف خودشان می رسیدند

نامت تا ابد گرامی علی جانم

karballa313

 

گیلان، در روزی که گذشت

گیلان، در روزی که گذشت

نماینده ی ولی فقیه در گیلان امروز در دیدار جمعی از فرماندهان و دست اندرکاران بسیج استان با تبریک هفته ی بسیج گفت: عظمت و اقتدار ایران اسلامی و ارتقاء روزافزون جایگاه نظام در عرصه های منطقه ایی و بین المللی مرهون تفکرات بسیج است.

دومین محموله کمک های مردمی بهزیستی گیلان به مناطق زلزله زده ارسال شد.

آتش سوزی سه منزل مسکونی عصر امروز در خیابان شهید بهشتی ، خیابان شهید نظری رشت با تلاش ۵۰ آتش نشان مهار شد.علت آتش سوزی مشخص نیست.

به مناسبت نخستین روز هفته بسیج رژه موتوری در تالش برگزار شد  

مراسم سومین روز تدفین شهید بسیجی قاسم حسن پور کلیدبری در مسجد حضرت ولی عصرکلیدبر شهرستان لنگرود برگزار شد.

فرمانده انتظامی سیاهکل گفت :  ماموران این نیرو 13 هزار و 500 لیتر سوخت قاچاق از نوع نفت سفید را امروز در بازرسی از  یک نفت کش در این شهر کشف و ضبط کردند.

فرماندار رودبار گفت : 20 هزار قطعه انواع بچه ماهیان کپور ، آمور و فیتوفاک به ارزش 30 میلیون تومان امروز در مخزن سد سپیدرود رهاسازی شد.

رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان با بیان اینکه تاکنون 80 هزار هکتار از شالیزارهای گیلان تسطیح و یکپارچه سازی شده است گفت : 7 هزار هکتار از این شالیزار پس از  مناقصه در اختیار پیمانکار قرار گرفته است که برای اجرای آن 41 میلیارد تومان هزینه خواهد شد.

برداشت غیرمجاز شن و ماسه از رودخانه های سیاهکل ممنوع است . فرماندار سیاهکل گفت : این شهرستان ۳ رودخانه دارد که برداشت های غیرمجاز باعث تخریب دیواره های این رودخانه ها شده و مشکلاتی را برای شالیزارها ایجاد می کند. 

رییس اداره منابع طبیعی و آبخیزداری آستارا امروز گفت : 74 متصرف 10هکتار از زمین های ملی را 5 سال تصرف کرده بودند که امروز پس گرفته شد.

رئیس اداره حفاظت محیط زیست لنگرود گفت : ۱۵۷ رشته دام هوایی برای شکار غیر مجاز پرندگان، در شهرستان لنگرود جمع آوری شد.

فرمانده انتظامی صومعه سرا گفت : ماموران این نیرو27 تن چوب قاچاق را به ارزش 7 میلیون تومان از 2 کامیون و 2 وانت نیسان در جاده ضیابر پیربازار کشف و ضبط کردند.

یادواره 58 شهید انزلی محله لنگرود و  36 شهید مسجد امام رضا (ع) لنگرود برگزار شد.

با اعلام هیات کبدی استان سید یحیی حاج سید محمدی ، سلیمان علیزاده و منصور خانی نیا از گیلان برای قضاوت در مسابقات آسیایی کبدی انتخاب شدند.

با اعلام فدراسیون تکواندو پس از برگزاری مسابقات و اردوهای انتخابی تیم ملی تکواندوی بانوان سودابه پورصادقی   و مهسا پورمیرزا از گیلان در ترکیب اعزامی تیم ملی به مسابقات گرند ِاسلَم قرار گرفتند.

iribnews_guilan

یادی_از_شهدا

یادی_از_شهدا

وعده حق امام رضا (ع)

یه نوجوان 16 ساله بود از محله‌های پایین‌شهر تهران

چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود...

خودش می‌گفت: گناهی نشد که من انجام ندم...

تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلام‌الله علیها زیر و رویش کرد...

بلند شد اومد جبهه

یه روز به فرمانده مون گفت: من از بچگی حرم امام رضا علیه‌السلام نرفتم.

می‌ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم

یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه‌السلام زیارت کنم و برگردم

اجازه گرفت و رفت مشهد

دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه

توی وصیت‌نامه‌اش نوشته بود:

در راه برگشت از حرم امام رضا علیه‌السلام، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم

آقا بهم فرمود: حمید! اگر همین‌طور ادامه بدهی خودم میام می‌برمت...

یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود

نیمه شبا تا سحر می‌خوابید داخل قبر

گریه می‌کرد و می‌گفت: یا امام رضا علیه‌السلام منتظر وعده‌ام

آقا جان چشم به راهم نذار...

توی وصیت‌نامه ساعت شهادت، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود

شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده

دقیقاً توی روز، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت‌نامه‌اش نوشته بود...

 راوی: همرزم شهید، حاج مهدی سلحشور

شهید_حمید_محمودی

TebyanOnline

مسجد مکی زاهدان

http://uupload.ir/files/riqt_%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF_%D9%85%DA%A9%DB%8C.jpg

مسجد مکی زاهدان

این مسجد مربوط به دوره متاخر اسلامی افشار تا دوره قاجار است و در زاهدان، خیابان خیام، واقع شده است.

TebyanOnline

حاکم از دیوانه پرسید:

حاکم از دیوانه پرسید:

مجازات دزدی چیست؟

دیوانه گفت:

اگر دزد سرقت را شغل خود کرده باشد دست او قطع می شود؛

اما اگر بخاطر گرسنگی باشد باید دست حاکم قطع گردد !

کرمانشاه ناراحتی و مجبوری دست به دروغ و تحریف بزنی

http://www.uupload.ir/files/qegj_%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87.jpg

کرمانشاه ناراحتی و مجبوری دست به  دروغ و تحریف بزنی

Howzehir

 

پیر مردی با چهره‌ای قدسی و نورانی وارد یک مغازه طلا فروشی شد.

پیر مردی با چهره‌ای قدسی و نورانی وارد یک مغازه طلا فروشی شد.

فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد.

پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم...

مرد زرگر قهقهه‌ای زد و با تمسخر گفت: درست است که چهره‌ای نورانی دارید اما هرگز گمان نمی‌کنم عمل صالح چنین هیئتی داشته باشد.!!

در همین حین یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند.

مرد زرگر از آنها خواست که تا او حساب و کتاب می‌کند در مغازه بنشینند.

با کمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نورانی نشست ، با تعجب از زن سوال کرد که چرا آنجا در بغل شیخ نشستی؟!!

خانم جوان با تعجب گفت کدام شیخ ؟حال شما خوب است!!؟ از چه سخن می گوئید؟ کسی اینجا نیست. و با اوقات تلخی گفت : بالاخره این قطعه طلا را به ما می دهی یاخیر؟

مرد طلا فروش با تعجب و خجالت طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را دریافت کرد. و زوج جوان مغازه را ترک کردند.

شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمی‌بیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق می شود.

دوباره مرد و زن دیگری وارد شدند و همان قصه تکرار شد.

شیخ به زرگر گفت من چیزی از تو نمی‌خواهم . این دستمال را به صورتت بمال تا روزیت بیشتر شود .

زرگر با حالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به صورت مالید و نقش بر زمین شد .

شیخ و دوستانش هرچه پول و طلا بود برداشتند و مغازه را جارو زدند...

 بعد از ۴ سال شیخ روحانی با غل و زنجیر و اسکورت پلیس وارد مغازه شد.

افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت قصه را باز گفتند.

افسر پلیس گفت برای اطمینان باید دقیقا صحنه را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر مالید و نقش بر زمین شد و این‌بار شیخ و پلیس و دوستان دوباره مغازه را جارو زدند.

نتیجه قصه: هر چهار سال انتخابات تکرار می شود

 SepehrAzadi

ارسالی علی محمدی ازرشت