بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

(زنگ سلامت) کلیه

http://uupload.ir/files/m4w5_%D8%B9%DA%A9%D8%B3_%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7.jpg

کلیه

عکس بالا :دستگاه77کیلویی دیالیز که در4 ساعت 250 لیتر خون رو تا68% تمیز میکنه!

عکس پایین : کلیه ای300گرمی که خداوند به ما هدیه داده در طول روز 2500 لیتر خون رو تا100% تمیز میکنه!

Zendegisalam

 

برگ_سبز

برگ_سبز

سید حسین، زائر ما را...

آیت‌الله سید صادق فقیه سبزواری از پدرشان «آیت‌الله العظمی سید حسین سبزواری» که حدود نیم‌قرن افتخار کلیدداری ضریح مطهر امام رضا علیه‌السلام را بر عهده داشت خاطره‌ای نقل می‌کند:

سحر زمستانی سرد بود و آسمان مشهد چنان قرمز شده بود که سوز این سرما تا عمق استخوان‌هایت نفوذ می‌کرد،. «آیت‌الله سبزواری» تازه نماز نافله‌اش به پایان رسیده و خود را برای رفتن به حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام و اقامه نماز جماعت صبح آماده می‌کرد، یک بار دیگر برای تجدید وضو به کنار حوض میانی حیاط خانه آمد و در آن سرمای زمستانی، وضو گرفت.

آن روز، کمی دیر از خانه بیرون رفت و تا اذان ساعتی نمانده بود به همین دلیل با عجله به سمت حرم حرکت کرد. از منزل تا حرم چندان راهی نبود به همین خاطر پیاده از طرف در مسجد گوهرشاد وارد حرم می‌شد و پس از اذن دخول، خود را برای اقامه نماز به محراب می‌رساند.

ایشان برای اقامه نماز در حرکت بود که مشاهده می‌کند در میانه راه جمعیتی ایستاده و با صدای بلند زیارت می‌خوانند. چون راه بسته شده بود رفتن به بالای سر حضرت، امکان نداشت. ایشان با حرکت دست به‌آرامی زائران را جابه‌جا کرد.

یکی از زائران به دلیل جابه‌جایی از محلی که ایستاده بود و زیارت می‌خواند ناراحت می‌شود و با نگاهی ناشی از ناراحتی ایشان را می‌نگرد ولی با توجه به اینکه زمان اقامه نماز دیر شده بود، «آیت‌الله سید حسین سبزواری» سریع خود را به محراب رساند.

شب‌هنگام «آیت‌الله سبزواری» در خواب امام رضا علیه‌السلام را می‌بیند که امام نسبت به ایشان برخوردی سرد و توام با ناراحتی دارند و از ایشان می‌پرسند به چه دلیل از من روی‌گردانی می‌کنید؟ که امام رضا علیه‌السلام در پاسخ ایشان می‌فرمایند: «سید حسین، تو زائر ما را رنجاندی و دل ما رنجید…!»

فقیه سبزواری ادامه داد: با شنیدن سخنان امام رضا علیه‌السلام، ایشان حس کردند که امام هشتم نسبت به او مکدر شده و روی برگرداندند، بنابراین نسبت به امام علیه‌السلام گلایه کرد که یا امام رضا …! شما من را لایق خدمت نمی‌دانید … و با من به سردی برخورد می‌کنید که در همین هنگام، امام رو به «آیت‌الله سبزواری» می‌فرمایند «اگر ما تو را قبول نداشتیم کلید حرم را به مدت فراوانی به دست شما نمی‌سپردیم …!»

مبارک! مبارک!

http://uupload.ir/files/ul3j_%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DA%A9.jpg

مبارک! مبارک!

سلام من به مدینه، به آستان رفیع اش، به مسجد نبوى، ...

میلاد فرخنده رسول گرامی اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع) بر همه شما مبارک !

به شما همراهان افتخار می کنم و برای همه شما در این روز عزیز موفقیت، سلامتی و عاقبت به خیری آرزومندم.

این عکس را در فروردین ۹۳ گرفتم. توجهم به خطوط موازی در صحن، القای حس حرکت به سوی اخلاق و رفتار نبوی است.

کانال مهندس ضرغامی

@zarghami_ez

 

گوشت ارزان شد

گوشت ارزان شد

رئیس اتحادیه گوشت گوسفندی:

قیمت گوشت یک‌هزار تومان کاهش یافت.

هر کیلوگرم گوشت با قیمت ۳۶هزار تومان به مغازه داران و ۴۰هزار تومان به مشتری عرضه می‌شود.

گوشت خارجی هر کیلوگرم ۳۳هزار تومان به فروش می‌رسد./ میزان

اقتصادی

ShahraraNews

(زنگ سلامت) رنگ تیره مویز به دلیل وجود آنتوسیانیدها است که ضد سرطان بوده و

http://uupload.ir/files/6ixl_%D8%B1%D9%86%DA%AF_%D8%AA%DB%8C%D8%B1%D9%87.jpg

رنگ تیره مویز به دلیل وجود آنتوسیانیدها است که ضد سرطان بوده و موجب کاهش کلسترول خون افراد می‌شود. همچنین مویز اثر بسیار قوی در جلوگیری از بروز اختلالات بیماری آلزایمر دارد

nargesiiiaaa

درمقابل، بنای ما بنای نصیحت است

درمقابل، بنای ما بنای نصیحت است

رهبر انقلاب، صبح امروز:

امروز دشمنان و کسانی در مقابل امت اسلامی و راه پیامبر صف کشیده‌اند: آمریکا، استکبار جهانی، رژیم_صهیونیستی، مرتجعین و شهوترانان در میان امت اسلامی؛ همه صف کشیده‌اند.

فرعون، امروز آمریکا و رژیم صهیونیستی و همه‌ی دنباله‌روهای آن‌ها در منطقه هستند که می‌خواهند در منطقه جنگ راه بیندازند که این نقشه‌ی آمریکاست.

خود دولتمردان آمریکا گفته‌اند که باید در منطقه جنگ راه بیندازیم برای اینکه امنیت رژیم صهیونیستی حفظ شود.

امروز متأسفانه حاکمان و نخبگانی در این منطقه هستند که به ساز آمریکا می‌رقصند؛ هرچه که آمریکا می‌خواهد، علیه اسلام انجام می‌دهند.

ما هیچ اختلافی با ملت‌های مسلمان نداریم، ما اهل وحدتیم؛ اما در مقابل این حرکت علاقه‌مند به وحدت، کسانی هستند که دنبال جنگ هستند و سیاستشان جنگ است. در مقابل اینها ما نصیحت می‌کنیم؛ ما زبانمان زبان نصیحت است؛ بنای ما بنای نصیحت است. عاقبت این کاری که بعضی از دولت‌های منطقه می‌کنند، همان‌طور که در قرآن آمده است، نابودی خودشان است. ۹۶/۹/۱۵

خبرگزاری صداوسیما

iribnews

خاک پای پدر و مادر باشید

خاک پای پدر و مادر باشید

مواظب باشید عاق والدین نشوید و پدر و مادر نفرینتان نکنند و بگویند:"خدایا من از این فرزندم نمی گذرم"

یک وقت خیره خیره به پدر و مادرتان نگاه نکنید. حالا پدرتان سر شما داد زده است، نباید کاری کنی.

پدر حاج شیخ عباس قمی مفاتیح الجنان، پای منبر حاج شیخ غلامرضا نشسته بود. حاج شیخ غلامرضا داشت از روی کتابی که حاج شیخ عباس قمی نوشته بود، مسأله می گفت. پدر حاج شیخ عباس نمی دانست که این کتاب را پسرش نوشته و حاج شیخ عباس هم چیزی به او نگفته بود.

حاج شیخ عباس آمد در گوش پدرش چیزی بگوید، ناگهان پدرش جلوی مردم سر او داد زد که "بیا و بنشین ببین حاج شیخ غلامرضا چه می گوید؟ بیا و بنشین و بفهم!" حاج شیخ عباس قمی به پدرش گفت:"پدر جان! دعا کن بفهمم" نگفت این کتاب را من خودم نوشتم،

نرفت به مادرش بگوید پدرم جلوی جمع آبروی مرا ریخت، خیره خیره به پدرش نگاه نکرد، فقط آهسته گفت: "پدر جان! دعا کن بفهمم"

 

دکتری برای خواستگاری دختری رفت

دکتری برای خواستگاری دختری رفت

 ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مامانت به عروسی نیاید! 

 آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت:

در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خانه های مردم رخت و لباس میشست

حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است

 نه فقط این، بلکه این گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است

به نظرتان چکار کنم!!

استاد به او گفت:از تو خواسته ای دارم ؛

به منزل برو و دست مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی 

 و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد

زیرا اولین بار بود که دستان مامانش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید ،

 طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد. 

پس از شستن دستان مادرش نتونست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت:

ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی! من مادرم را به امروزم نمیفروشم

چون اون زندگی اش را برای آینده من تباه کرد!!         

هر کس مادرش رو دوست داره اینو برا تمام اد لیستاش بفرسته..

خاک پاتم مادر...