در بازی زندگی.....

در بازی زندگی.....

یاد میگیری:

اعتماد به حرف های قشنگ

بدون پشتوانه ...

مثل آویختن به طنابی پوسیدست..‌

یاد میگیری:

نزدیکترین ها به تو ...

گاهی میتوانند دورترین ها باشند...

یاد میگیری:

آنقدر از خودت برای روز مبادا

پس انداز داشته باشی...

تا بتوانی یک روزی

تمام خودت رو بغل کنی و بروی ...

و در جایی که

شنیده و فهمیده نشوی نمانی....

یاد میگیری :

دیوار خوب است...

سایه درخت مطلوب است...

اما هیچ تکیه گاهی ابدی نیست....

T.k

همیاران آسایشگاه معلولین

و سالمندان گیلان-رشت (خیریه)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.