ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
هادی_دلها
شهید_ابراهیم_هادی
سیره_شهید
خوشتیپ_برای_خدا
حدود سال ۱۳۵۴ بود که مشغول تمرین بودیم که ابراهیم وارد سالن شد و یکی از دوستان هم بعد از او وارد سالن شد و بیمقدمه گفت: «داداش ابراهیم، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده؛ وقتی داشتی توی راه میآمدی دو تا دختر پشت سرت بودن و مرتب از تو حرف میزدند. شلوار و پیراهن شیک که پوشیده بودی و از ساک ورزشی هم که دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشکاری»
ابراهیم با شنیدن این حرفها یک لحظه جا خورد؛ انگار توقع چنین حرفی را نداشت و خیلی توی فکر رفت.
ابراهیم از آن روز به بعد پیراهن بلند و شلوار گشاد میپوشید و هیچوقت هم ساک ورزشی همراه نمیآورد و لباسهایش را داخل کیسه پلاستیکی میریخت. هر چند خیلی از بچهها میگفتند: «بابا تو دیگه چهجور آدمی هستی؟! ما باشگاه میآییم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم و... ، تو با این هیکل روی فرم این چه لباسهایی است که میپوشی؟»
ابراهیم هم به حرفهای آنها اهمیتی نمیداد و به دوستانش توصیه میکرد: «اگر ورزش را برای خدا انجام بدهید، عبادت است و اما اگر به هر نیت دیگری باشید، ضرر خواهید کرد.»
یادش_با_ذکر_صلوات
اللهم_صل_علی_محمدو_آل_محمدو_عجل_فرجهم