رسول_اکرم مرثیه_رسول_اکرم

رسول_اکرم مرثیه_رسول_اکرم

ای در هوای ماتم تو عرش، سوگوار

ای در غم تو چشم سماوات، اشکبار

اسلام در مصیبت تو می شود یتیم

دین در فراق روی تو بی تاب، بیقرار

ما را در اوج گنبد خضرای خود ببر

تا روی گنبدت بنشینیم چون غبار

هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی رود

چشمی که شد ز ماتم تو ابر نوبهار

رفتی و از مدینه ی تو رفت دلخوشی

کوچید مرغ عشق و محبت از آن دیار

سر زد پس از تو ای به همه خلق مهربان

از امت تو آنچه نمی رفت انتظار

هرچند از تو غیر محبت ندیده بود

اما به اهل بیت تو بد کرد روزگار

گلچین رسید و بعد تو خشکید پشت در

یاسی که مانده بود ز باغ تو یادگار

گر می گرفت آتش کینه به خانه و

می رفت سمت پهلوی گل دست های خار

آن دست که به بازوی زهرا قلاف زد

انداخت دور گردن مولا طناب دار

در بین کوچه باز همان دست آمد و

دیوار کوچه خون شد و افتاد گوشوار

شاعر:محمدعلی_بیایانی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.