ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
امام عصـر عج گفت بهکربلابروید...
مردی بود بنام سرورکه از کودکی گنگ بود و قدرت سخن گفتن نداشت.
به مرز سیزده یا چهارده سالگی رسیده بود که پدرش دست او را گرفت و نزد سومین نایب_خاص، جناب حسین بن روح آوردو از او درخواست کرد که از حضرت مهدی علیه السلام تقاضا کند که خود آن گرامی، شفای زبان او را از خدا بخواهد.جناب حسین بن روح پس از اندکی به آنان گفت : انکم أمرتکم بالخروج الی الحائر.
یعنی :حضرت مهدی علیه السلام به شما دستور داده است که به مرقد مطهر امام حسین علیه السلام بروید.
آن جوان گنگ را پدربه همراه عمویش به کربلا آوردند و پس از زیارت مرقد منور پیشوای شهیدان،پدر و عمویش او را بنام صدا کردند و گفتند:
سرورکه بناگاه با زبانی فصیح و گشاده گفت :لبیک
سرور گفت:آری پدر جان با اینکه حضرت مهدی علیه السلام می توانست خودش دعا کند و بی درنگ شفا بخشد،اما دلها را متوجه کربلا ساخت.
در روایت صحیح آمده است که:
خداوند، سرزمینها و مکانهای مقدسی دارد که دوست می دارد در آنجا خوانده شود... و از جمله آنها کنار قبر منور حسین علیه السلام است.
غیبت شیخ طوسی بحارالانوار
ڪشکول_معنوی