بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

داستــان‌ڪوتاه_پندآمــوز


https://uupload.ir/files/zdot_%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C_%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%A8.jpg

داستــان‌ڪوتاه_پندآمــوز

روزی ارباب لقمــان به او دستور داددر زمینــــش برای او ڪنجد بڪارد.ولــی او جــو ڪاشت.وقت درو، اربــاب گفـــت: چـــرا جواڪاشتی؟ لقمـــان گفت: از خدا امیدداشتم ڪـہ برای تو ڪنجد برویاند.اربابش گفت: مگر این ممکن است؟!

لقمان گفت: تورا می‌بینم ڪه خدای متعال را نافرمانی‌می‌کنی و درحالی که از او امید بهشت داری! لذا گفتم شـــاید این هــم بشــود.

آنگاه اربابش گـــریست و او را آزادساخت. دقت‌ڪنیم‌که‌درزندگی‌چه‌می‌کاریم/کشکول معنوی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.