بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

واکسن الکی

واکسن الکی

تو که اِند ابتلای کرونا و مرگ بودی

شده‌ای خدای واکسن! تو چقدر نایس و گودی!!

تو که مانده روی دستت، دو سه تپه از جنازه

برو قبرکَن خبر کن، که سقَط شوی به زودی

وطنم چو ساخت واکسن، چه غمت؟ برو به جایش

تو بساز بیل و تابوت و نکن به ما حسودی!

بنما رفاقتی و بده هرچه ساخت فایزر

به همان دو یار غارَت، که تو را دهند سودی

برو تست کن به روی سگ صهیون و پس از آن

روی گاو امتحان کن، مثلا همین سعودی!

بگذار واکسنت را درِ کوزه، ای کوویدی!

کَل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی!

فهیمه انوری

وطنز بهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.