بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

خانه علی امشب کلبه غم و درد است

خانه علی امشب کلبه غم و درد است

داغ فاطمه یارب بر سرش چه آورده

است.

روزگار کج رفتار خنجر مصیبت را

در دل صبور او ناگهان فرو برده است

باغروب پیغمبر زیر و رو شده دلها

این مدینه شد کوفه مثل کوفه نامرد است.

در رقابت قدرت چاره جز سکوتش نیست

چون سیاست بی دین کار ناجوانمرد است

بحث قدرت و ثروت داغ و پر طرفدار است

بحث دین و ارزش ها وانهاده و سرد است

وقت غسل زهرایش هق هقش شود آغار

او که گریه هایش را تا کنون فرو خورده است.

خوش را کند خاموش یا حسین و زینب را

غرق حیرت سنگین مرد بی همارد است

غسل و دفن پنهانی زیر پوششی از شب

بی کسی خدا داند با علی چه کرده‌است

کودکان بی مادر گریه در گلو دارند

چشمشان زگریه سرخ چهره شان ز غم زرد است

کمینه محب : علیرضا همتیان

هدیه به روح ملکوتی بزرگ بانوی آفرینش ،

مادرسادات

خوشبوی صلوات فاطمی را تقدیم می داریم

اللّهم صلّ علی فاطمةَ و أبیها

و بَعلِها و بَنیها بِعددِ ما أحاطَ بِه عِلمٌکَ

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.