بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

امام_حسین شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

امام_حسین

شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب

آنقدر با تیغهاشان  سر زمین انداختند

پای  سرها چندتا پیکر زمین انداختند

این جماعت رحم در دلهایشان انگارنیست

در بر دلدارها دلبر زمین انداختند

بعد ذبح کودک  تشنه به دست حرمله

صید را کشتند  و بال و پر زمین انداختند

خنجر کند و دل سنگ و هجوم ضربه ها

رگ رگ خشکیده ی حنجر زمین انداختند

با دم  شمشیرها اجر رسالت شد ادا

هر کجا بوسید پیغمبر زمین انداختند‌

تا سر خورشید  بر نی رفت اهل آسمان

سیل اشک از  چشمهای  تر زمین انداختند

هر کسی اندازه وسعش از این پیکر ربود

غارتش کردند و یک  پیکر زمین انداختند

خیمه ها نا امن شد از بعد آنکه لشکری

دسته جمعی ساقی لشگر زمین انداختند

آستین پاره شد جای حجاب و پوشیه

وقت غارت چادر و  معجر زمین انداختند

کوفه و شام و خرابه مجلس شوم یزید

یک پدر را پیش یک دختر زمین انداختند

خیزران میخورد بر لبها و با هر ضربه ای

چند دندان پای تشت زر زمین انداختند

شباهت های امام مهدی(عج) به مادر سادات

شباهت های امام مهدی(عج) به مادر سادات

امام مهدی (علیه السلام) می‌فرماید:

«فی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» برای من در (زندگی و رفتار) دختر رسول خدا صلّی الله علیه و آله الگو و سرمشقی نیکو است (1)

با نگاهی به ویژگی‌های این دو معصوم بزرگوار، جمله حضرت(عج) نمود می‌یابد.

۱_مظلومیت اولین ویژگی مشترک آن بزرگواران، مظلومیت است.

در زیارات حضرت زهرا (سلام الله علیها) می خوانیم:

«السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظلُومَة المقهوره (2)/ سلام بر تو ای مظلومه ی مورد ستم واقع شده».

در کتاب «امالی» ابن الشیخ می‌نگارد: موقعی که وفات پیغمبر عظیم الشأن اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم نزدیک گردید آن حضرت(ص) به قدری گریست که ریش مبارکش‌تر شد.

گفته شد: یا رسول اللّه(ص)! چرا گریه می کنی؟

فرمود: برای ذریه و فرزندانم و آن ستم هائی که از ستمکاران امتم بعد از من به ایشان می رسد، می گریم. گویا می بینم دخترم فاطمۀ زهراء بعد از من مظلوم واقع شده، هر چه صدا می زند: یا ابتاه! احدی از امت من به فریاد او نمی‌رسد.

وقتی فاطمۀ اطهر(س) این مطلب را شنید گریان شد. پیغمبر اکرم(ص) به وی فرمود:

ای دختر عزیزم! گریان مباش!

فاطمه(س) گفت: پدر جان! من برای ظلم‌ هائی که بعد از تو خواهم دید گریه نمی کنم، بلکه به علت مفارقت تو اشک می ریزم.

پیغمبر اعظم(ص) فرمود: ای دختر محمّد! مژده باد تو را! زیرا تو اولین کسی هستی که در میان اهل بیتم به من ملحق خواهی شد(3)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در ترسیم مظلومیت همسرش فرمود:

«إنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ( ص) لَمْ تَزَلْ مَظْلُومَةً مِنْ حَقِّهَا مَمْنُوعَة (4) / فاطمه دختر پیامبر(ص) همواره ستم دیده و از حق خود محروم بود.

امیرالمؤمنین (ع) در ترسیم مظلومیت و غربت فرزندش مهدی(عج) نیز می‌فرماید :«صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ » (5) / صاحب این امر، همان رانده شده دور شده یگانه و تنها است.

از حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر علیه‌السلام راجع به صاحب این امر پرسیدم. فرمود: او همان رانده ‌شدۀ یکتای غریب پنهان از خاندانش می ‌باشد که خونخواه پدرش خواهد بود. (6)

مرحوم میرجهانی می‌گفت: در عالم رؤیا، مادر مظلومم حضرت فاطمه صدیقه(س) را دیدم و ایشان سه بیت شعر فارسی خواند. وقتی بیدار شدم فقط یک بیت را به یاد داشتم و آن بیت این گونه است:

دلی شکسته ‌تر از من در آن زمانه نبود/در این زمان دل فرزند من شکسته تر است (7)

۲_عدم بیعت با ...

غاصبان پس از غصب خلافت، سعی کردند برای مشروعیت بخشیدن به خلافتشان از همه مردم، به خصوص حضرت علی و حضرت زهرا(ع) برای خود بیعت بگیرند، ولی حضرت زهرا(س)، همه مصیبت‌ ها را تحمل کرد و تا آخرین لحظه از زندگی مبارکشان، با غاصبان حکومت بیعت نکرده، بلکه برای بازگرداندن خلافت به مسیر اصلی‌اش، مبارزه نمودند (8)

«روی برگردانید (قهر کرد) فاطمه از ابابکر و با اوسخن نگفت تا وفاتش و ۶ ماه بعد از پیامبر (ص)‌ زندگی کرد و بعد از وفاتش همسرش علی او را شبانه دفن کرد و برای نماز و دفن فاطمه ابابکر را خبر نکرد. (9)

امام مهدی(عج) هم در پس پرده غیبت به سر می ‌برد تا بیعت کسی بر گردنش نباشد..

حضرت علی(ع) فرموده‌ اند: هنگامی که قائم ما قیام کند، بیعت احدی بر گردن او نخواهد بود. از این رو، ولادت او مخفی می‌ شود و از دیده ‌ها پنهان می‌ شود (10)

حضرت مهدی(عج)می ‌فرماید :بر گردن همه پدرانم، بیعت سرکشان زمانه بود،امّا من وقتی خروج کنم، بیعت هیچ سرکشی بر گردنم نیست (11)

منابع:

۱_کلمات قصار امام زمان (عج) ص۲۰

۲_زیارت حضرت فاطمه(س)مفاتیح الجنان

۳_ترجمۀ جلد دهم بحار الانوار: در زندگانی حضرت فاطمه(س) ترجمۀ نجفی ص۱۷۴

۴_شیخ طوسی، امالی، ص ۱۵۶

۵_کمال الدین و تمام النعمه ج ۱ ص۵۶۳ ح ۱۳

۶_مکیال المکارم ج ۱ص۱۸۰به نقل ازکمال الدین ج۲ ص۳۶۱

۷_عنایات حضرت مهدی(عج)به علما و طلاب، ص ۱۷۶

۸_ویژگی های امام مهدی و حضرت زهرا (س)،علی مصلحی،پایگاه اطلاع رسانی حوزه

۹_صحیح مسلم- کتاب الجهاد و السیر باب ۱۶

باب قول النبی(ص)،لانورث ما ترکنا فهو صدقه)حدیث ۱۷۵۹

۱۰_کمال الدین و تمام النعمه ج۱ص۵۶۴

۱۱_کمال الدین ج ۲ص۲۳۹

نامه معروف عُمَر به معاویه درباره؛ ظلم به حضرت زهرا سلام الله علیها

نامه معروف عُمَر به معاویه درباره؛

ظلم به حضرت زهرا سلام الله علیها

عمر بن خطاب، نامه ای برای معاویه[۱] نوشت و در آن نامه (در رابطه با ماجرای بیعت و سوزاندن درِ خانه) چنین آمده است. «... به خانه ی علی (ع) رفتم با مشورت قبلی که در مورد اخراج او از خانه (با قوم) کرده بودم، فِضّه (کنیز خانه ی علی علیه السلام) بیرون آمد، به او گفتم: به علی بگو بیرون آید و با ابوبکر بیعت کند، زیرا همه ی مسلمین با او بیعت کرده اند.  فضّه گفت: امیر مؤمنان علی (ع) مشغول (جمع آوری قرآن) است، گفتم: این حرفها را کنار بگذار، به علی (ع) بگو بیرون بیاید، وگرنه ما وارد خانه می‌شویم، و او را به اجبار، بیرون می‌آوریم، در این هنگام فاطمه (س) بیرون آمد و پشت در ایستاد و گفت: «ای گمراهان دروغگو، چه می‌گوئید و از ما چه می‌خواهید؟! »

گفتم: ای فاطمه!، گفت: چه می‌خواهی ای عمر! گفتم: چرا پسر عمویت ترا برای جواب، به اینجا فرستاده و خودش در پشت پرده‌های حجاب نشسته است؟! فاطمه (س) به من گفت:

طُغْیانُکَ یا عُمَرُ! اَخْرَجَنِی، وَ اَلْزَمَکَ الْحُجَّةَ وَ کُلَّ ضالٍّ غوّیٍ

«طغیان و تعدّی تو بود که مرا از خانه بیرون آورد و حجّت را بر تو تمام کرد و همچنین حجّت را بر هر گمراه منحرف، کامل نمود».

گفتم: این حرفهای بیهوده و زنانه را کنار بگذار و به علی (ع) بگو از خانه بیرون آید. گفت: لا حُبَّ و لا کَرامَةَ... «دوستی و کرامت، لایق تو نیست، آیا مرا از حزب شیطان می‌ترسانی ای عمر! بدانکه حزب شیطان ضعیف و ناتوان است».

گفتم: اگر علی (ع) از خانه بیرون نیاید، هیزم فراوانی به اینجا بیاورم، و آتشی برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم، و یا اینکه علی (ع) را برای بیعت به سوی مسجد می‌کشانم، آنگاه تازیانه ی «قنفذ را گرفتم و فاطمه (س) را با آن زدم، و به خالد بن ولید گفتم: تو و مردان دیگر هیزم بیاورید، و به فاطمه (س) گفتم: خانه را به آتش می‌کشم.

گفت: ای دشمن خدا و ای دشمن رسول خدا و ای دشمن امیر مؤمنان!، و هماندم دو دستش را از در بیرون آورد که مرا از ورود به خانه بازدارد، من او را دور نموده و با شدّت در را فشار دادم، و با تازیانه‌ام بر دستهای او زدم، تا در را رها کند از شدّت درد تازیانه، ناله کرد و گریست، گریه و ناله اش آنچنان جانسوز بود که نزدیک بود دلم نرم شود و از آنجا منصرف شوم و برگردم، به یاد کینه‌های علی (ع) و حرص او در ریختن خون بزرگان (مشرک) قریش افتادم و... با پای خودم لگد بر در زدم صدای ناله ی فاطمه را شنیدم، که گمان کردم این ناله مدینه را زیرورو نمود، در آن حال، فاطمه (س) می‌گفت:

یا اَبَتاهُ! یا رَسُولَ اللَّهِ هکذا کانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ، آهْ یا فِضَّةُ اِلَیْکِ فَخُذیِنی فَقَد وَاللَّهِ قُتِلَ ما فِی اَحْشائی مِنْ حَمْلٍ:

«ای پدر جان! ای رسول خدا با حبیبه و دختر تو چنین رفتار می‌شود، آه! ای فضّه! بیا و مرا دریاب، که سوگند به خدا فرزندم که در رحم من بود کشته شد! »

من دریافتم که فاطمه (س) بر اثر درد شدید مخاض، به دیوار (پشت در) تکیه داده است، در خانه را با شدّت فشار دادم، در باز شد، وقتی که وارد خانه شدم فاطمه (س) با همان حال، روبروی من ایستاد، ولی شدّت خشم من، مرا بگونه ای کرده بود که گوئی پرده ای در برابر چشمم افتاده است، چنان سیلی روی روپوش به صورت فاطمه (س) زدم که به زمین افتاد...(تا آخر نامه که مشروح می‌باشد.)[۲]

پ.ن:

[۱] معاویه در زمان خلافت ابوبکر، پس از فوت برادرش یزید بن ابوسفیان، حاکم شام شد، و در زمان خلافت عمر و عثمان نیز، حاکم شام بود (تتمة المنتهی ص ۳۰) گویا نامه ی عمر به معاویه در زمان خلافت عمر بوده است (مترجم).

[۲]- این نامه را علّامه مجلسی در بحارالانوار ط قدیم جلد ۸ صفحه ۲۲۲ به بعد بطور مشروح، نقل کرده است، و گوید: این نامه از کتاب دلائل الامامه جلد۲؛ (از کُتب مخالفین) بدست آمده است، به این ترتیب که: پس از شهادت امام حسین (ع)، عبداللَّه بن عمر با جمعی از مردم مدینه به شام آمدند و به یزید اعتراض کردند و از اعمال شنیع او در مورد فاجعه ی کربلا انتقاد نمودند، یزید به عبداللَّه گفت: می‌خواهی نامه ی پدرت را به تو نشان دهم، آنگاه آن نامه را از صندوقی بیرون آورد و به عبداللَّه نشان داد (که نامه ی فوق خلاصه ی آن نامه است) - مترجم.

ترجمه بیت الاحزان؛ تالیف: شیخ عباس قمی(ره) - ماجرای سوزاندن خانه، از زبان عمر - صفحه ۱۵۵.]

فاطمیه  مطاعن_عمر

مَنْ کُنْتُ مَوْلاه فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه

کسی که دربارۀ پول و دستمزدش زیاد اصرار نمی‌کند و خیال می‌کند دیگران انصاف دارند، احمق نیست،

کسی که دربارۀ پول و دستمزدش زیاد اصرار نمی‌کند و خیال می‌کند دیگران انصاف دارند، احمق نیست،

مناعت طبع دارد.

کسی که به‌موقع می‌آید و برای باکلاس بودن، عده‌ای را منتظر نمی‌گذارد، احمق نیست،

منظم و محترم است.

کسی که برای حل مشکلات دیگران به آنها

پول قرض می‌دهد یا ضامن وام آنها می‌شود و به‌دروغ نمی‌گوید که ندارم و گرفتارم، احمق نیست،

کریم و جوانمرد است.

کسی که از معایب و کاستی‌های دیگران، درمی‌گذرد و بدی‌ها را نادیده می‌گیرد احمق نیست،

شریف است.

کسی که در مقابل بی‌ادبی و بی‌شخصیتی دیگران با تواضع و محترمانه صحبت می‌کند و مانند آنها توهین و بددهنی نمی‌کند، احمق نیست،

مؤدب و باشخصیت است.

کسی که به حرفهایی که پشت‌سرش زده می‌شود اهمیت نمی‌دهد، بی‌خبر نیست،

صبور و باگذشت است.

انسان بودن هزینه‌ی سنگینی دارد...

ترور یکی از چهره های سرشناس عشیره البکیر در دیرالزور

https://uupload.ir/files/vqg2_%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1_%DB%8C%DA%A9%DB%8C.jpg

ترور یکی از چهره های سرشناس عشیره البکیر در دیرالزور

العالم: شیخ "حسین شیخ الجمیل" یکی از چهره های سرشناس عشیره "البکیر" به ضرب گلوله افراد ناشناس در منطقه العزبه در شمال شرقی استان دیرالزور ترور شد./ایرنا

هی الصدیقة الشهیدة چهل حدیث فاطمی

هی الصدیقة الشهیدة

چهل حدیث فاطمی

حدیث بیستم

أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ: بَیْنَا أَنَا وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وآله  إِذِ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَبَکَی فَقُلْتُ مَا یُبْکِیکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَبْکِی مِنْ ضَرْبَتِکَ عَلَی الْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَةَ خَدَّهَا وَ طَعْنَةِ الْحَسَنِ فِی فَخِذِهِ وَ السَّمِّ الَّذِی یُسْقَاهُ وَ قَتْلِ الْحُسَیْنِ.

امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: روزی من و فاطمه و حسن وحسین نزد رسول خدا بودیم که ناگاه ایشان رو به من کرد و گریه کرد عرض کردم ای رسول خدا چه چیز باعث گریه شما شد؟ حضرت فرمودند: گریه میکنم بر ضربتی که بر فرق سرت وارد میشود و بر سیلی که به صورت  فاطمه  زده  میشود   و  بر ضربه خنجری که به ران پای حسن میزنند و سمی که به او میخورانند و بر قتل حسین..

مصدر:بحار الأنوار، ج:29، ص:208

اللهم عجل لولیک الفرج

موفقیت یعنی :

موفقیت یعنی :

 از مخروبه های شکست ، کاخ پیروزی ساختن

موفقیت یعنی : خندیدن به آنچه دیگران مشکلش میپندارند

موفقیت یعنی:ازتجارب انسانهای موفق درس گرفتن

موفقیت یعنی : خسته نشدن از مبارزه با دشواریها

موفقیت یعنی : همیشه جانب حق را نگاه داشتن

موفقیت یعنی :اشتباه را پذیرفتن و تکرار نکردن آن

موفقیت یعنی: باشرایط مختلف خود را وفق دادن

موفقیت یعنی : حفظ خونسردی در شرایط دشوار

موفقیت یعنی : از ناممکن ها ، ممکن ساختن

موفقیت یعنی : نا کامی ها را جدی نگرفتن

موفقیت یعنی : تکیه گاه بودن برای دیگران

موفقیت یعنی : توانایی دوست داشتن

موفقیت یعنی : عاشق زندگی بودن

موفقیت یعنی : با آرامش زیستن

موفقیت یعنی : قدردان بودن

موفقیت یعنی : صبور بودن

 

عدم حمایت وزیر آموزش و پرورش از نیروهای خدمات و سرایدار مدارس!

عدم حمایت وزیر آموزش و پرورش از نیروهای خدمات و سرایدار مدارس!

هر جای دنیا بود وزیر قطعا از این تبعیض استعفا میداد جز ایران!

وزیر آموزش و پرورش در مصاحبه با خبرنگار اخبار 20:30 در پاسخ به سوال علت عدم افزایش حقوق نیروهای خدماتی و سرایدار مدارس بیان کرد که من قول نمی‌دهم و فقط میتونم پیگیری کنم!!

حال سوال این است که چگونه وزیر این قدر راحت از کنار حقوق نیروی خود که وظیفه دارد از آنها حمایت کند می‌گذرد و فقط وعده سر خرمن میدهد

لازم به ذکر است که حقوق مسؤلین آموزش و پرورش ده ها میلیون است در حالی که نیروی خدمات و سرایدار تنها 2 میلیون و 800 هزار تومان است و در دولت تدبیر و امید هیچ حمایت و دفاعی از این نیروها انجام نشده است

بسیاری بر این باور هستند که علت اصلی آن توجه و حمایت این دولت از سرمایه داران و ثروتمندان است و توجهی به قشر ضعیف ندارد و بعضی نیز اعتقاد دارند تنها از سر لجبازی با دولت قبل است که در این لجاجت نیروهای خدمات و سرایدار خصوصا قرارداد کارمعین ها را تا آستانه از هم پاشیدگی زندگیشان رسانده است

آخرین اخبار لحظه ای آموزش و پرورش

همه دعوتیم

فرهنگیان ایران

farhangianirani

زنی که قبل عقد شرط کرده نمیتواند چادر بپوشد،آیا مرد اجازه دارد او را به چادر مجبور نماید ؟

https://uupload.ir/files/2cb6_%D8%B2%D9%86%DB%8C_%DA%A9%D9%87.jpg

زنی که قبل عقد شرط کرده نمیتواند چادر بپوشد،آیا مرد اجازه دارد او را به چادر مجبور نماید ؟ پاسخ حضرت آیت الله سیستانی

پرسش: اگر زنی چادر نمی پوشیده وقبل از عقد هم شرط کرده که نمی تواند چادر سر کند، در صورتی که از حد شرعی حجاب تخطی نمی کند آیا مرد اجازه دارد او را به چادر مجبور نماید ؟

پاسخ: چنین حقی برای او نیست، ولی با این وصف بهتر است زن مسلمان چادر بپوشد.

متن کامل

خبرگزاری بین المللی شفقنا