بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

«زچنبر» (۱)

«زچنبر» (۱)

شبی خوابیده بودم توی بستر

بدیدم هفت گاو سرخ لاغر

رمیدند و به یک آن قورت دادند

هرآنچه بود در آن دشت اخضر

پریدم از هراس از خواب و دیدم

که هستم توی تخت خود شناور!

چو پرسیدم ز پیری اهل معنا

ز تعبیرات این رویای ابتر

بگفتا که یقینا توی بورسی

و غرقی در ضرر از پای تا سر

بگفتم راست می‌گویی تو ای پیر

که عمرم رفت و شد سرمایه‌ام پَر

چنان زهری به جانم شد در این بورس

که از افعی نخورده مثلش عسگر!

به یغما برد آن‌سان مالمان را

که لنگ انداخت پیشش قوم بربر

بگفتا گر خلاصی خواهی ای دوست

از این ریزش و این اوضاع احمر

تریدت را بکن با علم و تحلیل

نه با سیگنال‌های عمه اختر!

بکن آویزه‌ی گوش این سخن را

دهم پندی به تو جان برادر

اگر خواهی شوی سبز خیاری

بخر تا خرخره سهم «زِچَنبر»

۱. زچنبر: نماد بورسی کشت و پرورش خیار چنبر!!!

مهدی امام رضایی

وطنز | بهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.