ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
رفته بودم چند روزی ـ جایتان خالی ـ پکن
لای یک ملیارد و صد ملیون و اندی مرد و زن
این زبان چینیان، آن قدرها هم سخت نیست
فیالمثل "چی چانگ چی چون چانگ" یعنی نسترن
جزوهی آموزش چینی خریدم صد دلار
بود وزن خالصش نزدیک هفتاد و دو من
خطّ تولیدی مجهّز دیدم از اقسام عطر
یک به یک در شیشه تُف میکرد آهوی ختن
خطّ تولید ترقّه رابهرا و فِرت و فِرت
اندکی رفتم جلو، دیدم خطرناکه حسن!
نیمهشب رفتم به قبرستان چینیها که بود
کارگاه جانماز و خطّ تولید کفن
یک زن چینی میان کوچه افتاد و شکست
این هم اوصاف زنان چینی نازک بدن
چینیان خیلی غذاهای عجیبی میخورند
هم خورشت قورباغه، هم خوراک کرگدن
شغلهای پردرآمد هم در آنجا جالب است
مایهداری دیدم آنجا، بود چینیبندزن
بنده با صنعتگری گفتم که جنست بنجل است
گفت با من: گر تو بهتر میزنی، بستان بزن
مثل چینی، میشود خرد و خمیر و ریز ریز
ریز علی خود را بیندازد اگر لای ترن
یک شب آنجا بنده دیدم رونمایی میکنند
خط تولید دماغ و خط تولید دهن
سال دیگر هم هنرمندان چینی میرسند؛
سعدی و تاج و کمالالملک و بهزاد و شوپن!
حال میکردند آنجا چینیان بیحجاب
هر چه گشتم من ندیدم خودرویی هم نام ون
واقعاً این چینیانِ تیز، خیلی خبرهاند
خبره در اجناس بنجل را به ما انداختن
روز اوّل خامه را دادند جای چسب چوب
روز دوم دستشویی را به جای رختکن
هر چه در خانهست را یک روز از دَم بشمرید
چند درصد کار ایران است بالا غیرتاً؟
با تو اَم! حالا که من برگشتهام، نسبت به قبل
صد برابر بیشتر تر دوستت دارم، وطن!
سعید بیابانکی