بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

برای زینب...

https://s4.uupload.ir/files/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8_equn.jpg


برای زینب...

این روزا صحبت‌های زیادی در مورد سگ‌گردانی میشه و کلیپ‌های مختلفی هم پخش میشه،اما هیچکس مثل ام‌زینب نمیتونه اهمیت برخورد با سگ‌گردانی رو درک کنه، چرا!؟

ماجرا از اینجا شروع شد.

زینبِ ۲ سال و نیمه ما که تازه یه ماه بود از پوشک گرفته بودنش و خودش می‌گفت،تابستون سه سال پیش برای گردش با مامانش میرن بیرون.به سر کوچه که رسیدن، سگی که صاحبش قلاده‌اش رو باز کرده بود و آزادانه راه می‌رفت به زینب(دو سال و نیمه)حمله میکنه.با صدای جیغ زینب و مامانش، سگش رو برمی‌داره و میره.

اون میره

اما حالا زهرا(مادر زینب)میمونه و دختر بچه‌ای که تازه مشکلاتش شروع شده.زینب از ترس دچار بیماری خود ایمنی میشه. همه موهای نازدونه میریزه و دوباره به پوشک بر می‌گرده.

حالا این مادر بجای شونه کردن موهای دخترش و بافتنش،از آخرین مژه‌های نازدونه‌اش عکس می‌گیره، حتی اگه دو تا مونده باشه. بجای گرفتن مو از روی برس از روی بالشت سرش جمع می‌کنه. گذر از این روزای سخت، سخت‌تر تعاریف این واژه بوده...

هر تغییری در زندگی، اگر با فرهنگ همراه نباشه زیان‌های جبران‌ناپذیری می‌تونه داشته باشه. مثل همین پدیده سگ‌گردانی.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.