بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

ای زلف تو موّاج و بلند و شکننده

https://s4.uupload.ir/files/%D8%A7%DB%8C_%D8%B2%D9%84%D9%81_7lq2.jpg

ای زلف تو موّاج و بلند و شکننده

موّاج مگر نیست همان موج‌ْزننده؟

در وصف قدت گریه‌ی تشبیه درآمد

از سرو نگفتم، نشود موجب خنده

من شاعر زلفت شده‌ام تا نگذارم

با زلف تو مانند شود مار خزنده

حشو است خزنده؛ نه مگر مار، خزنده‌ست؟

انگار بگویی به غلط، گاوِ چرنده!

زشت است شود زلف تو تشبیه به یک مار

چون زلف شما نیست به هر حال گزنده

فی‌الواقع اگر زلف تو در خواب من آمد

اندازه‌ی من کیست شب از خواب، پرنده؟

در آن چه که دیدیم فقط وصف تو گفتیم

گفتیم و سپردیم به عقل شنونده

تا اینکه غباری سر زلفت ننشیند

گفتم نپرد دور و برت هیچ پرنده

تشبیه به مِی خبط بزرگی‌ست، که دیده‌ست...

اندازه‌ی چشم تو می‌ای مست کننده؟

کی مثل غزالی تو؟ چه دارند غزالان

جز چشم و دم و گوش و سر و پای رمنده؟!

هرگز نزدم طعنه به گل با گل رویت

شاعر که نباشد پی مضمون زننده!

باور نکنم، یار کجا سرو روان است؟!

هرگز به کَتَم حرف شما نیست رونده!

وقتی نشدم بنده‌ی یارم، گِلِگی کرد

گفتم که «ببخشید» ،نبخشید به بنده!

دیدم سخن از عشق در این وضع گزاف است

در دوره‌ی پررونق بغض شکننده

گفتم همه از پیشه‌ی اندیشه‌ی خام است

از گوشت رسیدیم به مرغ نپزنده!

از مهره توقع نکنی مِهر شناسی تا بسته

ای زلف تو موّاج و بلند و شکننده

موّاج مگر نیست همان موج‌ْزننده؟

در وصف قدت گریه‌ی تشبیه درآمد

از سرو نگفتم، نشود موجب خنده

من شاعر زلفت شده‌ام تا نگذارم

با زلف تو مانند شود مار خزنده

حشو است خزنده؛ نه مگر مار، خزنده‌ست؟

انگار بگویی به غلط، گاوِ چرنده!

زشت است شود زلف تو تشبیه به یک مار

چون زلف شما نیست به هر حال گزنده

فی‌الواقع اگر زلف تو در خواب من آمد

اندازه‌ی من کیست شب از خواب، پرنده؟

در آن چه که دیدیم فقط وصف تو گفتیم

گفتیم و سپردیم به عقل شنونده

تا اینکه غباری سر زلفت ننشیند

گفتم نپرد دور و برت هیچ پرنده

تشبیه به مِی خبط بزرگی‌ست، که دیده‌ست...

اندازه‌ی چشم تو می‌ای مست کننده؟

کی مثل غزالی تو؟ چه دارند غزالان

جز چشم و دم و گوش و سر و پای رمنده؟!

هرگز نزدم طعنه به گل با گل رویت

شاعر که نباشد پی مضمون زننده!

باور نکنم، یار کجا سرو روان است؟!

هرگز به کَتَم حرف شما نیست رونده!

وقتی نشدم بنده‌ی یارم، گِلِگی کرد

گفتم که «ببخشید» ،نبخشید به بنده!

دیدم سخن از عشق در این وضع گزاف است

در دوره‌ی پررونق بغض شکننده

گفتم همه از پیشه‌ی اندیشه‌ی خام است

از گوشت رسیدیم به مرغ نپزنده!

از مهره توقع نکنی مِهر شناسی

تا بسته شود پیچ به آن دنده به دنده

«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم»

مگذار شب و روز شود روح تو رنده

شایسته‌ی نوبل بشوم، امر طبیعی‌ست

در قصّه‌ی برجام کسی نیست برنده!

ناصر فیض

وطنز | بهترین شعرهای طنز شود پیچ به آن دنده به دنده

«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم»

مگذار شب و روز شود روح تو رنده

شایسته‌ی نوبل بشوم، امر طبیعی‌ست

در قصّه‌ی برجام کسی نیست برنده!

ناصر فیض

وطنز | بهترین شعرهای طنز

دوش سر را نهاد بر دوشم

https://s4.uupload.ir/files/%D8%AF%D9%88%D8%B4_%D8%B3%D8%B1_gudm.jpg

دوش سر را نهاد بر دوشم

قصه‌ها خواند و کرد مدهوشم

گفت از بس اصیل و ژن‌خوبم

پی خونخواهی سیاووشم

مزه‌ی خون رستم و سهراب

نشود لحظه‌ای فراموشم

دائرم بر مدار عیش، از بس

بنده در نیش و نوش می‌کوشم

گفت از خون سرخ تو اینک

قطره‌ای بیشتر نمی‌نوشم

خواند از این قبیل یک ساعت

پشه وزوز کنان دم گوشم

گفتم احسنت، پس زدم قدّش

ردّ آن ماند روی روپوشم

ای که در خون خلق می‌غلتی

بهراس از قضیه‌ی دوشم

زهرا فرقانی

وطنز | بهترین شعرهای طنز

آیا میدانستی درزمان قدیم که یخچال نبود، خنک‌ترین آب قنات در تهران، قناتى بود که بعدها زندان قصر در آن ساخته و بنا شد.

آیا میدانستی

درزمان قدیم که یخچال نبود، خنک‌ترین آب قنات در تهران، قناتى بود که بعدها زندان قصر در آن ساخته و بنا شد. بعد از آن، هرکس به زندان می‌افتاد، می‌گفتند رفته آب خنک بخوره.

و این اصطلاح بعدها شامل همه زندانی‌هایی شد که به زندان می‌افتاد

قدیما که تهرانیها با ماشین دودی میرفتن زیارت شاه عبدالعظیم

پول رفت و برگشت ماشین رو باید اول میداد

برای همین اهالی شهر ری که مطمئن بودن اینا چون پول بلیط رو قبلا دادن حتما برمیگردن خونه هاشون, الکی تعارف میکردن که تو رو خدا شب پیش ما باشین!!!

از اونجا تعارف شاه عبدالعظیمی ضرب المثل شد...

به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند.

به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و ماست خواست.

ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می‌خواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه !

وی شگفت‌زده از این دو گونه ماست پرسید.

ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر می‌گیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه می‌فروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان می‌بینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته می‌فروشیم. تو از کدام می‌خواهی؟!

مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگه‌های تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آب‌هایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد!

چون دیگر فروشنده‌ها از این داستان آگاه شدند، همگی ماست‌ها را کیسه کردند!!!

وقتى میگن فلانى ماستشو کیسه کرده یعنى این...

اگه جالب بود کپى کنید برایه دوستانتون تا اونها هم لذت ببرن...

هم‌دست اجل

https://s4.uupload.ir/files/%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%DA%AF%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D9%86_tqmj.jpg

هم‌دست اجل

آرام بگازان و نکن بدمستی

انگار کمر به قتل ملت بستی

از بس که گرفتی تلفات از مردم

مشکوک شدم که با اجل هم‌دستی

می‌ترسم اگر مسافرت گردم باز

تا عالم بالا ببری دربستی!!

تا چشم به هم زدم گرانت کردند

آقا نکند آدم دولت هستی؟!

از بس که ضعیف است تنت می‌ترسم

ناگاه ببینم که ز هم بگسستی

ای اف به تو و هر که تو را ساخت پراید!

حالا که تو هم به قاتلان پیوستی

فرشته پناهی

وطنز | بهترین شعرهای طنز

اصطلاح "بوق سگ" چیست؟ اینکه گفته می شود از صبح تا بوق سگ سر کارم!!

اصطلاح "بوق سگ" چیست؟ اینکه گفته می شود از صبح تا بوق سگ سر کارم!!

در قدیم بازارها دارای چهار مدخل بودند که شبانگاهان انان را با درهای بزرگ می بستنذ. وتمامی دکانها نیز به همین طریق قفل می شدند .از انجا که همیشه احتمال خطر میرفت،نگهبانانی نیز شب در بازار پاسبانی میدادند. به دلیل اینکه نمی توانستندتمامی بازار را کنترل کنند ، سگهای وحشی به همراه داشتند که به جز خودشان به ** دیگری رحم نمی کردند. پاسبانان شب، در ساعت معینی از شب، در بوق بزرگی که ازشاخ قوچ بود ، با فاصله زمان معینی می دمیدند . بدین معنا که عنقریب سگها را دربازار رها خواهیم کرد . دکانداران نیز سریع محل کسب خود را ترک کرده وبه مشتریان خود میگفتند دیر وقت است وبوق سگ را نواختند. از ان زمان بوق سگ اصطلاح دیر بودن معنا گرفته !

( زنگ سلامت) برخی از تاثیرات زعفران بر سلامتی

https://s4.uupload.ir/files/%D8%A8%D8%B1%D8%AE%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_o2cz.jpg

برخی از تاثیرات زعفران بر سلامتی

زعفران اثر مسکن درد دارد

خون ساز است

گردش خون را آسان میسازد

کبد را تصفیه میکند

سرفه را رفع میکند

دارای اثرات بالقوه ضد سرطانی است

درمان افسردگی

درمان دیابت

سلامت قلب

درمان آسم

درمان جوش صورت

جلوگیری از ریزش مو

از بین بردن تیرگی ناشی از آفتاب سوختگی

شمر ناگهان شمر نشد

https://s4.uupload.ir/files/%D8%B4%D9%85%D8%B1_7zm.jpg

شمر ناگهان شمر نشد

خیانت، یک مسئله‌ی تدریجی است. #شمر هم ناگهان شمر نشد. شمر از خط مقدم جبهه‌ی #علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام به خط مقدم جبهه‌ی #یزید آمد. همه به تدریج شمر می‌شوند. همه‌ی ما این‌چنین هستیم و کم‌کم شمر می‌شویم؛ به‌طوری‌ که اگر از ابتدا به خود ما بگویند که شما بیست سال دیگر چنین آدمی خواهی بود، خودمان هم باور نمی‌کنیم. برخی از جلادهای #کربلا قبلا سوابق خوبی در اسلام و حتی در جهاد داشتند و برخی اصلا رزمنده‌ی اسلام بودند، جبهه رفته بودند و در رکاب علی‌بن‌ابی‌طالب جنگیده بودند؛ چنان‌که اگر تیر مثلا به‌جای بازو به گلویش خورده بود، اکنون جزو شهدای اسلام بود اما اینک به کربلا آمده تا سر #امام_حسین علیه السلام را از تن جدا کند.

کربلایی

شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

https://s4.uupload.ir/files/%D8%B4%DB%8C%D8%B4%D9%87_5ywq.jpg

شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

در #۶_تیر ۶۰ وقتی منافقین، امام جمعه تهران  آیت‌الله #خامنه‌ای را #ترور کردند، پزشکان هم کار را تمام شده می دانستند، اما اراده الهی حفظ این مرد خدا برای سکانداری کشتی ج.ا.ا در دریای متلاطم و مواج بود.

امید که پرچم نظام را به دست صاحب اصلی‌اش بسپارد 

ششم تیر او را ترور کردند که حذفش کنند غافل از آن‌که خدا می‌خواهد از ترور هفتم تیر حفظش کند

https://s4.uupload.ir/files/%D8%B4%D8%B4%D9%85_%D8%AA%DB%8C%D8%B1_hzg1.jpg

ششم تیر او را ترور کردند که حذفش کنند

غافل از آن‌که خدا می‌خواهد از ترور هفتم تیر حفظش کند

گر نگه‌دار من آن است که من می‌دانم

شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد