ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
توشه بر دوش به سوی آخرت!
زهری میگوید: در شبی تاریک و سرد، حضرت علی بن حسین علیهما السلام را دیدم که مقداری آذوقه به دوش گرفته، میرود. عرض کردم: - یابن رسول الله! این چیست، به کجا میبرید؟
حضرت علیه السلام فرمودند: - زهری! من مسافرم. این توشه سفر من است. میبرم در جای محفوظی بگذارم (تا هنگام مسافرت دست خالی و بی توشه نباشم! ) گفتم: - یابن رسول الله! این غلام من است، اجازه بفرما این بار را به دوش بگیرد و هرجا میخواهی ببرد. فرمودند: - تو را به خدا بگذار من خودم بار خود را ببرم، تو راه خود را بگیر و برو با من کاری نداشته باش!
زهری بعد از چند روز حضرت را دید، عرض کرد: - یا بن رسول الله! من از آن سفری که آن شب درباره اش سخن میگفتید، اثری ندیدم!
حضرت فرمودند: - سفر آخرت را میگفتم و سفر مرگ نظرم بود که برای آن آماده میشدم!
سپس آن حضرت هدف خود را از بردن آن توشه در شب به خانههای نیازمندان توضیح دادند و فرمودند:
- آمادگی برای مرگ با #دوری_جستن_از_حرام و #خیرات_دادن به دست میآید.
بحار، ج ۴۶، ص ۶۵