بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

از احتضار تا عالم قبر

از احتضار تا عالم قبر

حدیث پیامبر با حضرت عزرائیل در معراج

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: شبی که مرا برای معراج بردند، ملکی را دیدم که که به چپ و راست توجهی نداشت و فقط متوجه کار خودش بود. از جبرئیل پرسیدم: او کیست؟ گفت: ملک الموت است و مشغول قبض روح است.

خواستم با او صحبتی کنم. نزدش رفتم و از او پرسیدم: آیا همه انسان ها را تو قبض روح می کنی؟ گفت: بله. چون ملائک زیردست او نیز به دستور او قبض روح می کنند. گفتم: همه جا حاضری؟ گفت: بله. همه عالم دنیا نزد من مثل سکه ای است در دست کسی که هر طرف بخواهد آن را می گرداند و آن را می بیند. (کنایه از احاطه او به همه عالم.) بعد گفت: هیچ خانه ای در زمین نیست، مگر این که من روزی پنج مرتبه داخل آن خانه می شود و سرکشی می کنم. وقتی یکی از آن‌ها را قبض کردم، بقیه گریه می کنند. به آنها می گویم: بر او گریه نکیند، که من یکی پس از دیگری به سراغ شما می آیم تا جایی که کسی از شما باقی نمی ماند.

در روایتی دیگر آمده است که وقتی گریه و بی تابی می کنند، ملک الموت به آن‌ها می گوید: بر چه کسی گریه می کنید و فریاد می کشید؟» به خدا سوگند، عمر او به پایان رسیده بود و تمام روزی اش از دنیا را دریافت کرده بود. پروردگارش او را فراخواند و او دعوت حق را اجابت کرد.

اگر می خواهید بر خود گریه کنید که چنین روزی را شما هم در پیش دارید. من باز هم مکرر در میانتان می آیم و هیچ کدام شما باقی نخواهد ماند.

 [عباس زاده موکب وهیئت خدام الحسین( ع )]

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.