بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

نسل هتل نشین

نسل هتل نشین

سی سال پیش، دخترهای خانه صبح ها زود بیدار میشد تا قبل از مدرسه رفتن  همه جای خانه را رفت وروب کرده باشد و بعد اجازه داشتند راهی مدرسه شوند.و پسرها باید یا صبح زود یا عصر نان و مایحتاج خانه را خرید می کردند و کارهای مردانه را کمک پدر خود انجام می دادند.

حالا با نسلی مواجهیم که صبح که بیدار می شوند  از هتل خانه شان خارج میشود.

 چون که والدینش به عنوان مستخدمین "هتل خانه " همه جا را رفت وروب خواهند کرد. و با یک تلفن همه چیز درب خانه مهیاست .

نسلی که در برابر اتاقی  که در آن میخوابد و خانه ای که در آن زندگی میکند وظرفی که در آن غذا میخورد احساس مسئولیت ندارد آیا  در برابر سرزمینی که از  آب وخاک آن بهره مند است حس مسئولیت خواهد داشت!!!

برای این نسل سرزمین هم چون هتلی است که میتوان خورد وخوابید وریخت وپاشید؛ از مواهب طبیعی آن بهره مند شد و بعد اگر باب میل نبود آن را ترک کرد.

سرزمین هم  مثل خانه برای این نسل، هتل است با این فرق که متأسفانه مستخدم سرجهاز ندارد و همه فقط برای خوردن و خوابیدن و بردن آمده اند.

این نسل را چه کسی وچه کسانی چنین تربیت کردند؟؟؟

 کی بود؟ کی بود؟! 

اتفاقاً ایندفعه ، من بودم، تو بودی، ما بودیم و...همه بودند.

کمی به خود بیاییم و تکانی به خودمان واین نسل هتل نشین بدهیم..

محمدی ازرشت

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.