بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

مناجات بر سر سفره ی هفت سین

مناجات بر سر سفره ی هفت سین

یا محول حال ما را احسن الاحوال کن

سال بعدی را برامان بهتر از امسال کن

خسته شد این قلب بیچاره از عشق این و آن

قلب من را با هجوم عشق خود اشغال کن

قانعم من البته اما تو هم بخشنده ای

پس برایم یک دو گونی اسکناس ارسال کن

شغل‌های آنچنانی را نمی‌خواهم فقط

با سفارش بنده را مسئول بیت المال کن

دشمنانم -بی مروت ها- زیادی زنده اند

یک به یک با کشتن آنها مرا خوشحال کن

پول و عشق و یار و منصب را ندادی هم اگر

دست کم این طبع شعرم را بیا فعال کن

گفت در پاسخ که کار تو نباشد شاعری

پس برو فعلا تو با گِل بازی خود حال کن

محمدرضا شکیبایی‌زارع

وطنز |

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.