بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

باسلام و ارادت ؛

باسلام و ارادت ؛

یا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَال

اى گرداننده حول و احوال بگردان حال ما را به نیکوترین حال

طنین گامهای بهار،جسم وروح را،

متحول میسازد.

وچه خوش ایامی،که شمیم رایحه فاطمی،

برکتی بر دگرگونی احوال باشد.

آیینه ی روزگار لبخند خداست

آرامش سبزه زار لبخند خداست

از عطر نگاه باغها دانستم

نام دگر بهار لبخند خداست

فرا رسیدن سال نو همیشه نوید بخش افکار نو، کردار نو و تصمیم های نو برای آینده است.

آینده ای که همه امید داریم بهتر از گذشته باشد.

و من در دعایی خاضعانه به درگاه مدبر هستی ، احسن الحال را برای شما آرزو میکنم . . .

پیشاپیش بعثت طبیعت را ، که درگاه آن بامیلاد مبارک کوثر قرآن ، متبرک است خدمت مسلمین جهان مبارک باد

قیصری قاسم

سال 95 هم با همه ی خوبی ها و بدی هاش داره کوله بارش بست ورفت.....

سال 95 هم با همه ی خوبی ها و بدی هاش داره کوله بارش

بست ورفت.....

یه نگاه کوتاه بش بنداز....

ببین چی شد

چیکار کردی

چی ازش یادگرفتی

چی بدست اوردی

چی از دست دادی

چند بار شکست خوردی و بعد خودت پاشودی

چند بار وجوده خدا را تو  زندگیت حس کردی

چندبار با تموم وجود صداش زدی

به همه ی اینا فک کن و یه نتیجه گیری کن ببین همین جوری با

همین روال میخای ادامه بدی یا فکرایه  بهتری داری

یه آرزو:

امیدوارم سال ۹6 برای خودم و برای همه پر از اتفاقای خوشگل باشه....

یه دعا:

از خدا میخوام سال جدید حول کنیم و بهترین حال را داشته باشیم...

زینب ازمشهد

ﺩﻋﺎﯼ برای ﺳﺎﻝ جدیذ

ﺩﻋﺎﯼ برای ﺳﺎﻝ جدیذ

ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺍﻣﺴﺎﻟﻢ،

ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍَﺷﻜﻬﺎﻯ امسالم

ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﺩﺭﺱ ﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻣﺴﺎﻟﻢ،

ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻳﺎﺩﻡ ﺩﺍﺩﻯ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ

ﻫﻤﻴﺸﻪ...

ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻜﻮﻓﻪ ﻫﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺎﺭ،

ﺁﺭﺯﻭ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ،

ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﻮﻕ،

ﺁﺭﺍﻣﺸﻰ ﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﻰ ﺭﻧﮕﻴﻦ ﻛﻤﺎﻥ ﺩﺍﻧﺎﻳﻰ،

ﺑﻴﻨﺎﻳﻰ ﻭ ﻣَﻨِﺸﻰ ﺑﻪ ﻭُﺳﻌﺖ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ،

ﻭ ﺧﻠﻮﺕ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮین ها ﭘﺮ ﺑﺸﻪ...

ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺧﺪﺍﯾﺎ

ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﮕﯿﺮ ؛

ﻋﻤﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ،

ﺭﻫﺎﯾﺶ ﻣﮑﻦ!

ﺧﺪﺍﯾﺎ

ﻣﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﻗﻠﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﻢ؛

ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺳﺎﻝ،

ﻣﺸﮑﻼﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺳﺎﻥ،

ﺩﻋﺎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ،

ﻭ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ...

ﺁﻣﯿﻦ

نوروز بمانید که ایّام شمایید!

نوروز بمانید که ایّام شمایید!

آغاز شمایید و سرانجام شمایید!

آن صبح نخستین بهاری که ز شادی

می آورد از چلچله پیغام، شمایید!

آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار

آن گنبد گرداننده ی آرام شمایید!

خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،

خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!

نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟

اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!

عشق از نفس گرم شما تازه کند جان

افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!

ایّام ز دیدار شمایند مبارک

نوروز بمانید که ایّام شمایید!

یکی از اسامی حضرت زهرا(س) مبارکه است.‏

یکی از اسامی حضرت زهرا(س) مبارکه است.‏

مبارک به چیزی گفته می شود که دارای دو ویژگی باشد؛ کثرت در خیر و ماندگاری بسیار آن.‏

قرآن کریم گاهی مکان را مبارک می‌نامد مثل مکه؛ (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا)  گاهی زمان را مبارک ‏معرفی می‌کند؛ (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ) و گاهی افراد را مبارک میداند؛ چنانکه عیسی‌بن مریم(ع) در گهواره فرمود: (قَالَ ‏إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا * وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا)‏

حضرت زهرا(س) نیز وجود بابرکتی است که در قرآن کریم به عنوان کوثر معرفی شده است. برخلاف حضرت عیسی(ع) که ‏هیچ نسلی از ایشان باقی نمانده و در سی و سه سالگی عروج داده شد، حضرت زهرا(س) نسلی بسیار پر برکت دارد.

برکت

Howzehir

یادی_از_شهدا

http://www.uupload.ir/files/aexq_%D9%BE%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D8%B2_%D8%B3%D8%A7%D9%84.jpg

یادی_از_شهدا

پائیز سال 1361 بود. بار دیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم. این بار نَقل همه ی مجالس توسل های ابراهیم به حضرت زهرا علیها سلام بود. هرجا میرفتیم حرف از او بود!

خیلی از بچه ها داستان ها و حماسه آفرینی های او را در عملیات ها تعریف می کردند. همه ی آن ها با توسل به حضرت صدیقه ی طاهره علیها سلام انجام شده بود.

به منطقه ی سومار رفتیم. به هر سنگری می رفتیم از ابراهیم می خواستند که برای آن ها مداحی کند و از حضرت زهرا علیها سلام بخواند.

شب بود. ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی  شدن مجالس گرفته بود!

بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد.

آن شب قبل از خواب ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، این ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم!

هر چه می گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، آقا ابراهیم تو کار خودت را بکن، اما فایده ای نداشت.

آخر شب برگشتیم مقر، دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم!

ساعت یک نیمه شب بود. خسته و کوفته خوابیدم.

قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان می دهد. چشمانم را به سختی باز کردم. چهره ی نورانی ابراهیم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو الان موقع اذانه.

من بلند شدم. با خودم گفتم: این بابا انگار نمی دونه خستگی یعنی چی؟! البته می دانستم که او هر ساعتی بخوابد، قبل از اذان بیدار می شود و مشغول نماز.

ابراهیم دیگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا کرد.

بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحی حضرت زهرا علیها سلام!!

اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه ی بچه ها را جاری کرد. من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر تعجب کردم! ولی چیزی نگفتم.

بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر کار های عجیب او بودم.

ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟!

گفتم: خب آره، شما دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن.

بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب خواب به چشمم نمی آمد، نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه ی طاهره علیها سلام تشریف آوردند و گفتند:

نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم.

هر که گفت بخوان تو هم بخوان

دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی کردن ادامه داد.

کتاب سلام بر ابراهیم ص 190

شهید_ابراهیم_هادی