ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﻬﺮ ﻧﮑﻦ ﭼﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ کسی رﻮ ﻧﻤﯽﮐﺸﻪ!!!!!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ؛ ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻥ پس ﮔﺮﻓﺖ!!!!!!
ﻫﻢ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﻔﺴﻬﺎﯼ ﺁﺧﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯽﮐﺸﺪ؛؛؛؛ ﭘﺲ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ!!
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽﺗﻮﻧﯽ ﺁﺭﻭﻣﺶﮐﻨﯽ!!!! ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺭ، ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺶ ﻣﯿﺰﻧﻪ؛ پاﺩﺯﻫﺮﺷﻮ ﺷﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽﮔﯿﺮﻥ!!!!
ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﺎﻥ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﺪ:!!!!!!!! ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﯾﺎﺭﯾﺘﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ!!! ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﺭﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ!!! ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭﺳﺨﺘﯿﻬﺎﮔﺮﻓﺘﺎﺭﺗﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ!!
ﻣﺮﺩ ﺭﺍﺑﻪ ﻋﻘﻠﺶ ﺑﻨﮕﺮ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺗﺶ! ﺯﻥ ﺭﺍﺑﻪ ﻭﻓﺎﯾﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻟﺶ!!!! ﺩﻭﺳﺖ ﺭﺍﺑﻪ ﻣﺤﺒﺘﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﻼﻣﺶ!! ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍﺑﻪ ﺻﺒﺮﺵ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ!!! ﻣﺎﻝ ﺭﺍﺑﻪ ﺑﺮﮐﺘﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﺵ!!!! ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺸﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻴﺶ!! ﺩﻝ ﺭﺍﺑﻪ ﭘﺎﮐﯿﺶ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺒﺶ!!!!
به ما بپیوندید
طنز تلخ خبری
TanzAkhbar
چگونه آرامش خود را حین آزمون حفظ کنیم؟
برای اینکه استرس و اضطراب ابتدای آزمون به شما غلبه نکنه این رو با خودتون تکرار کنید که" یکم استرس و اضطراب سر جلسه آزمون کاملا طبیعی و حتی مثبته" پس راحت باشین و از استرس و اضطراب خودتون استفاده کنید ، تفکر مثبت داشته باشین و به یاد خدا باشید و مطمئن باشین که تنها خدا آرامش دهنده ی واقعی شماست.
قبل از شروع آزمون تصمیم بگیرین که از همه ی چیزایی که مطالعه کردین استفاده کنید و به مباحثی که نخوندین حتی فکرم نکنید ،با متمرکز شدن روی یه نقطه و نفس عمیق کشیدن ذهن خودتون رو از افکار منفی خالی کنید.
در حین آزمون بر روی سوالات متمرکز بشین و از نگاه کردن به دورو ورتون بپرهیزید.
ممکنه سر جلسه ی آزمون هزار تا فکر بیاد سراغتون،شما باید با تکنیک توقف فکر(نوشتن فکر مزاحم روی برگه و ضربدر زدن روی آن) دوباره تمرکز خودتون رو به سوالا برگردونید.
وقتی که اعلام میکنن : داوطلبین گرامی ، آزمون رو شروع کنید مضطرب نشین،چون لحظه ی نتیجه گیری و موفقیتتون بعد از اون چند هفته تلاش فرا رسیده.
چند نفس عمیق بکشین و با توکل به نام اعظم خدا شروع کنید به جواب دادن سوالا.سعی کنید سوالای هر درسی رو توی زمان مشخص اون پاسخ بدین ،زمان خودتون رو مدیریت کنید و با توجه به ترتیب پاسخ به سوالات زمان دقیق مربوط به هر درس رو مشخص کنید.
دقت کنید در طول آزمون دادن گزینه ی اشتباه رو توی پاسخ نامه وارد نکنید، بهتره که بعد از جواب دادن به هر سوال با چک کردن شماره سوال و گزینه که انتخاب کردین با مداد اونو علامت بزنید.
بعد از ده دقیقه یک استراحت کوتاه داشته باشین و از خوراکی هایی که با خودتون بردین استفاده کنید چند لحظه قبل از شروع سوالات چشماتونو ببندید و چند تا نفس عمیق بکشین و بازم با توکل خدا ادامه سوالات رو شروع کنید
نکته ی مهم هنگام جواب دادن به سوالای دروس به ویژه سوالای دروس ریاضی، علوم اینه که وقتی که دارین به این سوالا جواب میدین به خاطر فعالیت زیاد مغزتون قند خونتون به شدت کاهش پیدا میکنه و همینم باعث میشه حوصلتون رو از دست بدین،نتونین فکر کنید،توی به یاد آوردن مطالبی که خوندین دچار مشکل بشین و نتونین تمرکز بکنید،بخاطر همین بهتون توصیه میکنم که وقتی دارین به سوالای این درسا جواب میدین حتما از خوراکی های شیرین استفاده کنید
دانش آموزای عزیز دونستن تموم این نکات برای هر دانش آموز المپیادی لازم و ضروریه ولی کافی نیستن،برای اینکه ی نتیجه ی عالی بگیرین باید درس بخونید و سختی هارو تحمل کنید و با هر بار شکست بیشتر و بیشتر تلاش کنید.
واحدمشاوره دبیرستان دکتر جواد حدادناحیه پنج آموزش وپرورش مشهد
پلان اول :
مختار: میخواهم فرماندهی سپاه را در جنگ با زبیریان خود بر عهده بگیرم.
کیان: این کار را نکنید امیر
مختار: برای چه؟
کیان: چون وقتی شما وارد عرصه ی نبرد شوید، دشمن میفهمد که ما برای مقابله با او با تمام قوا به میدان آمده ایم و این روحیه آنها را بالا میبرد[و ضعف ما را نشان میدهد]
پلان دو :
عمار در میانه های جنگ صفین به شهادت میرسد .
علی علیه اسلام تنها شده ،
در میان لشکریان قدم میزند ،
اشک میریزد و ندا میدهد :
«أین عمار؟ ...... أین عمار؟»
عمار کجاست؟
عمار کجاست تا تنهایی علی را در بین این همه حیله و نیرنگ معاویه و عمروعاص از بین ببرد .
تا وقتی عمار بود ، با خطبه ها و روشنگری هایش راه را بر گزافه گویی های سپاه نفاق میبست ،
اما حالا ..
پلان سه :
چند سال قبل حضرت آقا حمله دشمن را اعلام میکنند ؛
حمله فرهنگی ،
ناتو فرهنگی ،
شبیخون فرهنگی ،
همه را میگوید اما ما فقط نگاه میکنیم .
کار به جایی میرسد که ندای
«أین عمار» شان به آسمان میرود ، اما باز هم فقط نگاه میکنیم .
حالا خودش یک تنه به میدان می آید ،
حرف های اشتباه همه را بیان میکند و پاسخ میدهد ،
برجام دو و سه و چهار ،
دنیای گفتمان .
همه را رد میکند ،
ما هم کلی ذوق میکنیم که آقا دارد روشن گری میکند .
اما ....
حواسمان نیست ، که وقتی «ولی» خودش به میدان آمده یعنی دیگر از وجود «عمار» در بین ما ناامید شده .
تنها شده ،
خودش یک تنه به جنگ میرود .
خودش میگوید من سالهاست دارم شمشیر میکشم .
میدانی وقتی فرمانده ، ولی ، خودش به میدان می آید یعنی چه ؟
یعنی حال و اوضاع لشکر خرااب است .
کاش به جای خوشحالی از حرف های این چند مدت حضرت آقا ، کمی گریه میکردیم که به خاطر بی حالی و بی عرضگی ما و تنها شدن رهبر ، دیگر خودش مجبور است جواب اراجیف نااهلان را بدهد ...
أین عَمّار ؟
تکرار تاریخ*
*معلم تاریخمان میگفت:*
*که امیرالمومنین (ع) جنگ را در صفین برده بود ...*
در دقیقه 90 برخی شعار تعامل و اعتدال سر دادند و اصلا یادشان رفت معاویه همان فرزند هند جگرخوار است !!!
علی (ع) را به پای میز "مذاکره" کشاندند !!!
و جنگ برده اش را ناتمام گذاشتند !!!
هر چه علی (ع) گفت "مذاکره" خدعه دشمن است، اینها میخواهند جنگ باخته را دوباره ببرند ...
کسی گوش نکرد !!
تازه حاضر نشدند ابن عباس و حتی مالک را که نماینده علی (ع) بود به مذاکره بفرستند !!!
گفتند مالک جنگ طلب، خشن و غیر منعطف است !!!
بلاخره پایشان را در یک کفش کردند که حتما باید ابوموسی اشعری !!! برای مذاکره برود ...
علی (ع) گفت من به ابوموسی مطمئن نیستم...
آنها گفتند شما بدبین هستی. ابوموسی خوب و انقلابی ست !!!
علی (ع) گفت:من به نتیجه این مذاکرات خوشبین نیستم. شما به هدفی که از این مذاکرات دارید نمیرسید.
گفتند در مذاکرات خوشبینی و بدبینی معنا ندارد !!!
علی (ع) گفت باشد ... مذاکره کنید، این هم تجربه ای میشود برای مردم که بفهمند به ترسوها و آنها که پای مقاومت ندارند نباید اعتماد کرد ...
مذاکره ابوموسی و عمر و عاص شروع شد
تا مدتها متن مذاکرات محرمانه بود !!!
علی (ع) مالک را فرستاد تا به ابوموسی بگوید ما پشتیبان توایم، مبادا به عمرو عاص اعتماد کنی، او شیطان بزرگ است...
ابوموسی ابرو در هم کشید و به مالک گفت:
شما توهم توطئه دارید !!! عمروعاص مودب و باهوش است.
اگر او به من قولی دهد به او اعتماد میکنم !!!
روز اعلام نتیجه مذاکرات حکمیت فرا رسید
در مذاکرات محرمانه البته به طور شفاهی تعهد کرده بودند که هر دو نفرشان ،
علی (ع) و معاویه را عزل کنند و امر را به رای عمومی بگذارند.
در مسجد عمروعاص اول به ابوموسی تعارف زد. گفت تو بزرگ مایی !!!!
ابوموسی خندید و بالای منبر رفت
و گفت: چنانکه این انگشتر را از دست در می آورم علی ع را از خلافت عزل میکنم !!!! بعد پایین آمد و با لبخند به عمروعاص بفرما زد
عمروعاص بالا رفت و گفت چنانچه این انگشتر را از دست در میآورم علی ع را خلع و چنانچه دوباره این انگشتر را به دست میکنم معاویه را نصب مینمایم !!!
ابوموسی خشکش زده بود ...فایده ای هم نداشت ... خود کرده را تدبیر نیست ....
امام علی (ع) از همان ابتدا خوشبین نبود ...
چون دشمن شناس بود ...
اینچنین بود که معاویه جنگ باخته نظامی را تبدیل به پیروزی سیاسی کرد......
*باشد که از تاریخ درس گیریم*
جمعیت رهروان امر به معروف ونهی ازمنکراستان خراسان رضوی
شاید باورتون نشه ولی این مرد معروف به هالک ۴۰۰ کیلویی به بیشتر از ۳۰۰ دختر برای ازدواج جواب رد داده!
ارباب خیزر پاکستانی می گوید: تمام زنانی که به من معرفی شدند لاغر بودند. پدر و مادرم می خواهند که من ازدواج کنم اما من مورد مناسبی پیدا نکردم. مدت زیادی است که در جستجوی عشق هستم.
این مرد همچنین گفته که شریک ایده آل او برای زندگی باید روزانه ۱۰۰۰۰ کالری غذا به او برساند. او گفته روزانه ۳۶ تخم مرغ برای صبحانه میخورد و همسرش باید آشپز خوبی باشد./فرارو
به ما بپیوندید
طنز تلخ خبری
TanzAkhbar
تلگرام ضد فیلتر شد؟!
تلگرام برای رفع_فیلتر در روسیه در آپدیت جدید کسایی فقط یکبار با آیپی روسیه وارد تلگرام شوند رو برای همیشه کاربر روسی شناسایی میکند و تلگرام را برایشان رفع فیلتر میکند.
شما میتونید با استفاده از یک فیلترشکن به ای پی های روسیه متصل بشید و بعد از چند دقیقه فیلتر شکن خود را خاموش کنید و بدون فیلتر از تلگرام لذت ببرید!
نکته: پروکسی ها باید خاموش باشد، امکان قطعی مقطعی وجود دارد!
فعلا میتونم تایید کنم که برای عده بسیار زیادی کار کرده. برای اندروید، آیاواس و دسکتاپ. فقط باید تلگرام اصلی تون رو به آخرین نسخه بروز رسانی کنید.
به ما بپیوندید
طنز تلخ خبری
TanzAkhbar
جلسه شورای آموزش وپروش منطقه کوچصفهان
با حضور بخشدار. امام جمعه ، رئیس آموزش و پرورش ، شهرداران و فرماندهان بسیج دو شهر کوچصفهان و لولمان ، شورای بخش ، رئیس مرکز بهداشت کوچصفهان ، نماینده مدیران ابتدایی و متوسطه اول و متوسطه دوم و نماینده انجمن اولیا در بخشداری کوچصفهان تشکیل شد
امروز دوشنبه ۱۳۹۸/۱۰/۳۰
KUCHESFAHAN
«کوچصفهان گیلان»
در نکوهش دزدی های پسابرجام
خدا از سر بگرداند بلای بد بیاری را
تمام درد و رنج حاصل از فقر و نداری را
بگیرد دست ما را بند در جایی کند، ای کاش
نصیب ما کند بی دردسر شغلی اداری را
بلای جان ما امروز بیکاری ست بعد از عشق
که بر ما می کند وارد از هر سو فشاری را
به روی پشت بام خانه ای رفتم همین دیشب!
کسی پِخ کرد و ترسیدم، کشیدم من هواری* را
چنان که صندلی در من شکست و بعد چنگالی!
و از همسایگان مردی شنید آواز یاری را
به فریاد بلندی گفت: درکت می کنم امّا
رعایت کن موازین و اصول هم جواری را
ز روی پشت بام خانه ی مردم بیا پایین
برای تو نخواهد داشت دزدی افتخاری را
که تا برجام برجای است و این دولت سر کار است
نخواهی دید بعد از این زمستان هم بهاری را
میلاد سعیدی
وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز
vatanz_ir
دلنوشتهی_بغض_آلود_من
ساعتهاست هرچه فکر میکنم؛ به نتیجهای نرسیدم و نمیتوانم خود را قانع کنم.
۴۳سال است خداوند بزرگ بر من منّت نهاد و از آغازین روزیکه که دنیا مرا در آغوش گرفت، بر این زمین پُر بلا و در زمانهی به درد مبتلا با وجود علل ِ تشکیل فساد در هر قدرتی [زور، تزویر، زر و طلا] تا کنون نفسم پایین و بالا میرود.
در این چند ساعت خیلی فکر کردهام. واقعاً یادم نمیآید که آزارم به کسی رسیده باشد و کسی را رنجانده باشم. [البته پدر و مادر جانم، زندگی خصوصی، خانواده و بستگانم - دختر عزیز دُردانهام ... را جدا میکنم که خیلی خیلی به آنها بدهکارم و بارها آنها را آزردهام، به معلم عزیز و مهربانم آقارضا صالح جلالی، استاد و مـُرادم؛ با تمام وجود اعتراف میکنم بدهکارم و در برابر همهی بزرگیاش خاضعانه سر فرود میآورم و تا زندهام ستایشگر بزرگواریاش خواهم بود، چون؛ راه ِ آزادیام آموخت و در دلم نور معرفت و روشنگری افروخت، آموخت؛ در مسیر رسیدن به مرام و مسلک و آئین ِ انسانیت "انسانبودن و انسانماندن" باید که سوخت.]
همیشه سعی کردهام؛ آزاده باشم، آزاده زندگی کنم، تا آزاده بمیرم. همیشه آزاده زیستهام، و مسیر آزادگی و راه آزادگان جهان؛ تنها راهی بود که در آن قدم نهاده و طی طریق نمودهام.
آزادگی برای من مرزی ندارد، و بسته و محدود نیست.
با اینکه یک شیعه سرسخت و تعصبی هستم باید عرض کنم، آزادگی در نگاه بنده؛ بسته به دین و مذهب و مرام و رنگ ِ پوست و زبان و لهجه و تبار و نژاد و مسلک و آئین نیست.
آزادگی چیزی باید فراتر از این تفکیکها باشد - آزاده آن است؛ که عدالت را برای یکیک انسانهای روی زمین به صورت برابر، بدون تفکیک آنها با معیارهای متعدد بخواهد.
همواره اینگونه بودهام و خواهم ماند، و قلباً و شدیداً به آن اعتقاد دارم، و بارها کوتاه و گاهی رسا آن را بیان کردهام. و در راه آرمان، هدف و مرام و عقیدهام؛ بهسختی چوب خورده و زندگیام را نابود کردهام. هرچند شاید به ثمر رسیدن چُنین عدالتی دشوار باشد !!
عاشقانه وطنم را دوست دارم، با اندوهاش اندوهگینم و با شادیاش شاد. هرچند مدّتهاست شادی هموطنان
خود را ندیدهام و لبخند بر لب ایران ِ ما نیست.
عاشق هممیهنانم هستم، نفر به نفر شان را دوست دارم، چه همفکر من باشند و چه مخالف افکار و عقایدم.
عاشق ِ ایرانم و، نقـطهنقـطهی ِ این خاک
دلدادهی ِ گیلان - این؛ دیـار ِ سبـز و پاک
دلسـوختهی ِ آستانهام؛ شهر ِ مهربانیها
پیـله ڪـوچان - دلسوخته و سینه چاک
آستانه_اشرفیه
بگذریم، همیشه خوشبینانه نگریستم، شاید خجالت میکشیدند در چشمم نگاه کنند و حرفشان را بزنند و یا به فحشم بکشند. اینطور با من صحبت کردند !!
شاید همین بودهاست ... بگذریم.
عاشقانه همشهریانم را دوست دارم و یکایکشان برای من عزیز و بزرگ هستند و در میزان این دوستداشتن، به خداوندی خدا حتّی سر سوزنی تفاوت افکار و یا یکی بودن نظر و عقیده اثری نداشته است. این را خیلی از بزرگواران و دلسوزان شهرم میتوانند شهادت دهند.
هرگز به کسی بیاحترامی نکردهام - زن و مرد، کوچک و بزرگ، خـُرد و کلان، راست و چپ، مذهبی و غیرمذهبی، مسجدی و غیرمسجدی - برای من ِ کوچک هرگز فرقی نمیکرد و در برابرشان متواضع بودهام و همیشه خواهم بود.
همواره تلاش کردم که غرور به زمینم نکوبد و باعث زوالم نشود. این حرفهای صادقانهی دلم بود، که برایتان عنوان نمودم. حتّی کلمهای از آن را از سر ِ غرور نگفتهام. اینها را بیان کردم که دربارهای موضوعی که امروز برایم پیش آمده و در آغاز دلنوشتهام گفتم که؛ "هرچه فکر میکنم - به نتیجهای نمیرسم" برایتان بگویم.
امروز غروب وقتی سوار ماشینم میشدم متوجه پنچر بودن لاستیک ماشینم شدم، آنهم نه یک لاستیک، بلکه سه تا از لاستیکهای ماشینم. حالا بماند که با چه عذابی [کندن و بستن لاستیکها، جابجایی آنها برای رفع پنچری و ...] وضعیت ماشین را سر و سامان دادم، اینها یک طرف - همانطور در عکسی که گرفتهام مشاهده میکنید از هرسه لاستیک تکههای شکستهی چاقو بیرون آوردند.
وقتی میگویم که نمیتوانم خودم را قانع کنم این است که؛ واقعاً غیر ممکن است که سه لاستیک یک ماشین در یک زمان و هر سه هم با تکههای چاقو پنچر شوند. دوستانی که شاهد موضوع بودند، بر این عقیدهاند بدون شک توسط شخص و یا اشخاصی این کار صورت گرفتهاست. جالب آنکه؛ به همان چاقو زدن قانع نبودند و بعد ِ فرو رفتن چاقو، به گونهای چاقو را شکستند تا قسمت فلزی آن در تایر ماشین باقی بماند.
دلم خیلی شکست. هرگز خودم را اینقدر رنجور و غمگین و مستأصل ندیده بودم.
از دست خودم کفریام. چه خطایی کردهام که توانسته شخصی را اینقدر ناراحت و عصبانی کند، تا واکنشی چُنین را از خود نشان دهد؟
چه اشتباهی از من سر زده است؟ "من"ی که هرگز جز خیر برای شهرم و به غیر از سربلندی برای مردم شهرم نخواستهام و نخواهم خواست.
"من"ی که شرط زنده بودن و نفس کشیدنم؛ زنده ماندن و عظمت این شهر است.
ولی ... این جواب نقد و اعتراض نیست. من که لال نمیشوم، هرگز سکوت نخواهم کرد. اگر حتّی بهای آن خیلی سنگینتر از اینها باشد. بالاتر از سیاهی مگر رنگی داریم؟ حتّی اگر تاوانش؛ گرفتن این جان پر درد و خسته باشد. که سالهاست زنده نیستم و سعی میکنم مانند زندهها روزها را سپری کنم، تا زمان مقرر شدهی مرگم فرا رسد.
بازهم - هزاران بار دیگر هم - جایی کوتاهی و کجی ببینم، تزویر و زور و زراندوزی مشاهده کنم، حرکتی که در آن مردم متضرر شوند - فریاد میزنم و روبروی منفعتطلبان، مصلحتگرایان و عافیتاندیشان میایستم حتّی بخواهند از اقتدار گرایان باشند. از دست ما که چیزی بر نمیآید، تنها همین اعتراض مدنی، نقد و گفتمان میماند، که هرگز نمیتوانید این را سلب کنید. من ... لال نمیمانم.
بنشینید و با خود بیاندیشید که واقعاً سالهاست با این واکنشها و حرکتها به نتیجهای رسیدهاید؟ هرگز فکر کردهاید؛ نه تنها هیچ نتیجهی مثبتی نداشته، کار را سخت و دشوارتر هم نمودهاید؟
این هم میگذرد، فراموش میشود و چیزی که میماند؛ رفاقتها و همبستگیهاست برای رسیدن به یک شهر آرمانی - آباد - بدون تنش و آزاد در نقد کردن کاستیها و کجیها و مشکلات و بیان عقیده و نظر.
امیدوارم که اینچُنین باشد.
و امّا حرف آخر؛
به هر دین و مذهب و عقیده و مرام و مسلک و آئینی که هستید، یا به فرمودهی مولایم اباعبدالله الحسین(ع)، حتّی اگر دین هم ندارید، لااقل کمی ... فقط و فقط کمی آزاده باشید.
جواب منطق و نقد و گفتمان و عقیده؛ این نیست که شما میکنید.
خداوند همهی ما را به راه راست، که همانا راه تمام آزادگان عالم است - هدایت فرماید.
آمین / یا رب العالمین
حسن_جهانچی
قطرهی ِ بسیار بسیار کوچکی از دریای پرعظمت مردم صبور، نجیب، شریف، بزرگ و دردمند ایران.
۲۹ دیماه ۱۳۹۸ نود و هشت
ساعت ۲۳ شب
یا علی مدد
تصویر: پایینخیابان؛ مجاور مدرسه عباسقلی / از گوستاو اشتراتیل-سائوار، جغرافیدان اتریشی از کتاب Meschhed : Eine Stadt baut am Vaterland Iran که در سال ۱۳۱۶ در لایپزیش منتشر شده است. این عکس احتمالاً در سفر او به سوی کابل و در سالهای ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴ خ گرفته شده است.
TarikhMashhad
باسمه تعالی
یاران لطفابه این چندجمله سخن حق ودلنشین توجه کنید.ارزش بصیرت از ارزش نمازجماعت هم بالاتراست.اگرچه درثواب نمازجماعت احادیث زیاداست اماارزش جان وناموس اباعبداله(ع)از ارزش تمام آنچه درجهان ماده متصوره؛بالاتراست.خب که چی؟
درکربلابصیرت نبود؛آن شدکه نباید میشد.چه ربطی داره؟
درکربلابه ظاهردوطرف میدان مسلمانانند،نماز جماعت برپاست و صحبت ازخداست وکشته های خودرا شهیدمیدانند.نتیجه؟
بعضی وقتهاآنقدرفضاغبارآلودمیشه که تشخیص حق ازباطل بصیرت میخواد.
(سرچشمه بصیرت حق طلبی است)
اگرنتیجه گراشدیم شک نکنیم دردام شیطان روزی گرفتارخواهیم شد.
امام علی(ع):
عبرتهازیاد؛عبرت گیرنده کم
توجه فریب کانونهای ثروت وقدرت درانتخابات مجلس نخورید(لیستی رای ندهید)کاندیدای مومن،مستقل،انقلابی وکارامدانتخاب کنید،غیرازاین تشدید فلاکت وبدبختی است وتاریخ درباره ماقضاوت خواهدکرد.یاری کنیدخادمتان راتاباتوکل برخداوعنایات امام زمان عج وضعیت تاسف بارموجودبه کمک خودتان اصلاح شود.
ان شا الله موفق باشید
منتظراعلام حمایت ویاری تان هستم ۰۹۱۵۱۰۶۷۶۰۰
خادم جمعیت رهروان امربه معروف استان خراسان رضوی سربازولایت سردارحسین دهقان رحیم بیکی