بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

همه‌ی ما نابینائیم،

همه‌ی ما نابینائیم،

هر کداممان به نوعی.

آدم‌ های خسیس نابینا هستند،

چون فقط طلا را می ‌بینند.

آدم ‌های ولخرج نابینا هستند،

چون فقط امروزشان را می ‌بینند.

آدم‌های کلاهبردار نابینا هستند،

چون خدا را نمی ‌بینند.

آدم‌های شرافتمند نابینا هستند،

چون کلاهبردارها را نمی ‌بینند.

خود من هم نابینا هستم،

چون حرف میزنم و نمی ‌بینم

که شما گوش ‌هایی شنوا ندارید...

 

بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)

http://uupload.ir/files/fky9_%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87.jpg

"بیانات آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)"

روزی مردی زیر سایه‌ی درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این موقع چشمش به کدو تنبل‌هایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت:

خدایا! همه‌ی کارهایت عجیب و غریب است! کدوی به این بزرگی را روی بوته‌ای به این کوچکی می‌رویانی و گردوهای به این کوچکی را روی درخت به این بزرگی!

همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت به ضرب بر سرش افتاد.

مرد بلافاصله از جا جست و به آسمان نظر انداخت و گفت:

خدایا!

خطایم را ببخش! دیگر در کارت دخالت نمی‌کنم چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی به سر من آمده بود !!