بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

هر جا که میروم می بینم

هر جا که میروم می بینم

بالای میز خود نوشته اند:

هدف ما جلب رضایت شماست!

هدف ما جلب رضایت مشتریست!

ای کاش همه می نوشتند :

هدف ما جلب رضایت خداست

 

ورود دادستان_تهران به ماساژ_درمانی

ورود دادستان_تهران به ماساژ_درمانی

جعفری_دولت‌_آبادی: این نظر که مشکل جامعه چند تار مو نیست پس باید رها شود، مردود است.

تذکر پلیس به اتومبیل‌هایی که برای نوامیس مردم مزاحمت ایجاد می‌کنند، اقدام مناسبی است، اما صرف تذکر کافی نیست و در صورت تکرار، خودرو توقیف و متخلف به مرجع قضایی معرفی شود.

با پدیده قبیح ماساژدرمانی که امروزه عده‌ای با ایجاد دفتر و انجام تبلیغات در فضای مجازی مرتکب می‌شوند، مقابله خواهد شد.

خبرگزاری صداوسیما

iribnews

مسیر پیشرفت بدون پول و پارتی در ایران

http://uupload.ir/files/yl7v_%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%B1.jpg

مسیر پیشرفت بدون پول و پارتی در ایران

یه کم کوتاهه در عوض علّافی نداره از اول میتونی انتهای زندگیتو ببینی

zendegisalam

کلاغ_بیسواد

کلاغ_بیسواد

‏ماستمال اعظم(شهیر به نوبخت)عرض داشت قبله عالم، تعدادی رعیتِ با سوادِ لبوخور که در یوم الشعار انتخابات پُشت ما بودند،کنون پشیمان گشته و از پشت فرو کرده اند،

خنجر را.

اینان دیگر عَسَلَش را در آورده اند، چه کنیم؟

فرمودیم بهترین دفاع حمله می باشد، دشنام شان دهید دسیسه گران نادان را

"فتحعلی چاه"

kalaghebisavad

 

روغن خودروی تقلبی در صومعه سرا

http://uupload.ir/files/p499_%D8%B1%D9%88%D8%BA%D9%86.jpg

روغن خودروی تقلبی در صومعه سرا

یک کارگاه خانگی تولید روغن خودروی تقلبی در صومعه سرا پلمپ شد.

فرمانده انتظامی صومعه سرا :

مردی ۳۷ ساله که در یک کارگاه خانگی دراین شهر، روغن های سوخته را با عنوان روغن خودرو در بازار می فروخت، دستگیر و کارگاه خانگی اش پلمپ شد. 

وی روغنهای سوخته را پس از خریداری از تعویض روغنی ها ، در قوطی های حلبی 4 لیتری می ریخت و در بازار توزیع می کرد.

[خبرگزاری صداوسیما - گیلان]

iribnews_guilan

شعر: من عاشق زن های پیرم


شعر: من عاشق زن های پیرم

بر خلاف عاشقان من عاشق زنهای پیرم
عهد کردستم که غیر از پیرزن یاری نگیرم

شاعران دردام زلف خوشگلان افتند دائم
لیک من بر موی اسپید کهن سالان اسیرم

من مگر دیوانه ام گردم به گرد خوبرویان
کز ادا و غمزه و اطوارشان هر دم بمیرم

نوجوانان تازه کار و قیمت عاشق ندانند
قدر من دانند پیران و شوندی دستگیرم

بر وفای خوبرویان نیست هرگز اعتباری
کز غرور و کبر پندارند ناچیز و حقیرم

هیچ دیدستی که کس گیرد گلاب از غنچه ی گل؟
غنچه چون گل گشت آید خود گلابش چون عبیرم

از شراب نو حذر کن غیر از دردسر ندارد
من شراب کهنه نوشم خود نصیحت کرده پیرم

دلبر نو باوه هرشب سینما خواهد زچاکر
رستوران گر دیر گردد می کند خورد و خمیرم

کیف خواهد عطر خواهد چتر خواهد یار خوشگل
‌پیرزن با نان و دیزی سازد و کهنه حصیرم

 

آموزش و پرورش ناحیه یک سنندج مسابقه ای تحت عنوان:

http://uupload.ir/files/67lb_%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4_%D9%88_%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%B4.jpg

آموزش و پرورش ناحیه یک سنندج مسابقه ای تحت عنوان: نامه_ای_به_گذشته در بین دانش آموزان برگزار کرد، دانش آموزی به اسم رضوان محمدی از دبیرستان صدیقین 1 مقام نخست را کسب کرد.

موضوع: نامه ای به گذشته (فرض کنید این فرصت را دارید که برای خودتان در 5 سال قبل نامه ای بنویسید، چه حرفهایی برای خودتان در آن تاریخ دارید تا بهتر زندگی کنید و چه نشانه هایی را میتوانید در اختیار خودتان قرار دهید تا مسیر بهتر پیدا کنید و تصمیم های بهتری برای موفقیت در آینده بگیرید؟)

متن نامه

« به نام خالق آب و آینه »

من دختری پانزده ساله هستم به نام رضوان، پنج سال گذشته در زندگی من تغییر و تحولات بسیاری به وجود آمده. بزرگ شده ام، رشد کرده ام، تغییر کرده ام و اکنون به زندگی ام اهمیت بیشتری میدهم.

ای رضوان ده ساله من، تو، بهترین انتخاب برای موفقیتهایت هستی، به خودت باور داشته باش، اعتماد کن و افکار خودت را به واقعیتها متصل کن. تو بزرگ میشوی اما دیگر هیچوقت کودک نمیشوی.

تو انتخابهای زیادی داری میتوانی اشتباه کنی و به اشتباهاتت افتخار کنی چون اشتباهاتت میتواند واقعیترین تصمیمها در زندگی تو باشد. معنی اسمت را به خاطر بسپار: رضوان، آفریده خدا، تکه ای از گلهای بهشت، پس نمیتوانی ناامیدی را در زندگیات معنا کنی، همیشه لبخند بزن حتی اگر در سختترین شرایط زندگی ات بودی. مغرور و سرفراز باش، به اطرافیانت احترام بگذار و آنها را مانند زنجیری در آینده ی خودت بدان. دوست داشته باش تا دوستت داشته باشند، عشق بورز تا به تو عشق بورزند، همیشه به آینده و رویدادهای زندگیات باور داشته باش.

سعی کن خورشید را لمس کنی، آسمان را خوب نگاه کنی، باران را بچشی و باد را ببویی. نوازش کن مانند باد هر چیزی که در اطرافت است چون تو میتوانی باد باشی، نورانی شو و به شوق خوشیها بتاب چون میتوانی خورشید باشی، از علم، دانش، دوستی و عشق سرشار شو و بر دیگران ببار چون تو میتوانی باران باشی، دلت را به اندازه‌ی آسمان وسعت بده چون تو میتوانی آسمان باشی.

مانند گل ظریف و لطیف باش و مانند سنگ سخت. نگذار از تو سوءاستفاده شود چون تو بی پروا و سرشار از آرزویی، نگذار کسی در انتخابهایت سهیم شود چون تو خدا را داری.

حساس باش، گریه کن، ناراحت شو اما نگذار که موانعی، دیواری برای ادامه ی سرخوشیهای تو باشد.

تو از عشق پدر و مادرت آفریده شده ای، در ناز و نعمت، مانند گلی در شیشه، پس با سایه‌ی پدر و مادرت راه زندگی‌ات را قدم به قدم با صبر و شکیبایی بپیما.

زندگی مانند کشتی است در اقیانوسی طوفانی و این تو هستی که باید این کشتی را هدایت کنی. ای مهربانوی نازنین همیشه خودت را برفراز قله ها نگهدار با موفقیتهایت، اما با زمین خوردنت شکسته نشو بلکه قدرتمندتر از قبل بپاخیز، شکست به معنای پیروزی در آینده ی نزدیک میشود که موجب تلاش تو میشود.

تو میتوانی دکتر باشی به آدمها شانسی دوباره برای زندگی کردن بدهی، میتوانی معمار یا مهندس باشی با بهترین معماریها و دستاوردها، میتوانی وکیل و قاضی باشی از حق آدمهای مظلوم حمایت کنی یا درباره آنها قضاوت کنی، میتوانی نقاش باشی رویاهایت را روی بوم نقاشی به تصویر بکشی، تو هرچه که باشی برای جامعه برای برای عزیزانت مایه‌ی افتخار هستی. تو جگر گوشه ی مامانی، دختر کوچولوی بابایی، عشق عمه و خوشکل خاله.

تو روزی در آینده همسر میشوی مادر میشوی اما هیچوقت دیگر کودک نمیشوی، ده ساله نمیشوی، پانزده ساله نمیشوی.

عزیزانت را آزار نده و از آنها ناراحت نشو چون روزی اگر بروند دیگر هیچوقت برنمیگردند و تو مانند کبوتری بال شکسته میشوی.

زندگی‌ات مانند خوردن شیرینی است خوردنش آسان است اما هضم کردن آن دشوار.

در هنگام ادامه ی جاده ی زندگی‌ات سرت را بالا بگیر و فقط بگو خدا

اقدام_پژوهی

seghdampazhohi

http://yon.ir/6z9Dl

اخبار_فرهنگیان

حکایت طمع شیطان به گول زدن پیامبر الهی!

حکایت

طمع شیطان به گول زدن پیامبر الهی!

روزی حضرت موسی برای مناجات به کوه طور می رفت و شیطان هم در پی او رفت.

یکی از فرشتگان  شیطان را نهیب زد و گفت: از دنبال موسی برگرد که او کلیم خداست،

شیطان گفت: چنان که پدر او حضرت آدم را به خوردن گندم فریفتم از موسی هم امید دارم که چنین شود.

حضرت موسی (علیه السلام) متوجه شد.

شیطان گفت: ای موسی تو را شش پند بیاموزم؟

حضرت موسی فرمود: خیر. من احتیاج ندارم از من دور شو.

جبرئیل نازل شد و گفت: ای موسی صبر کن و گوش بده،او الان نمیخواهد که تو را فریب دهد.

موسی (علیه السلام) ایستاد و فرمود هر چه میخواهی بگو. شیطان گفت:

1در وقت دادن صدقه به یادم باش و زود صدقه بده که ممکن است زود پشیمانت کنم گرچه آن صدقه کم و کوچک باشد،

چون ممکن است همان صدقه کم تو را از هلاکت نجات دهد و از خطر حفظ نماید.

2 ای موسی با زن بیگانه و نامحرم خلوت نکن چون در آن صورت من نفر سوم هستم و تو را فریفته و به فتنه می اندازم و وادار به زنا می کنم.

3ای موسی در حال غضب به یادم باش زیرا در حال غضب تو را به امر خلاف وادار می نمایم و آرزو می کنم که اولاد آدم غضب کند تا من مقصودم را عملی سازم.

4به چیزهایی که خداوند ازآنها نهی کرده نزدیک نشو چون هر کس به آنها نزدیک شود من او را به حرام و گناه می اندازم.

5در دل خود فکر گناه وکار خلاف راه مده چون اگر من دلی را چرکین دیدم به طرف صاحبش دست دراز میکنم و او را اغوا میکنم ، تا آن کار خلاف را انجام دهد.

6اما تا خواست که ششم را بگوید جبرئیل حضرت موسی(علیه السلام) را نهیب زد و فرمود: ای موسی حرکت کن و گوش مده که او می خواهد در نصیحت ششم تو را بفریبد.

لذا حضرت موسی حرکت کرد و رفت.

شیطان فریاد زد و گفت: وای بر من پنج موعظه را که اساس کارم در آنها بود شنید و رفت !!

 من می خواستم پس از پنج کلمه حق ، او را به دام اندازم و او و دیگران را فریب دهم ولی از دستم رفت

وقتی شهردار پاکبان می شود.

http://uupload.ir/files/f1wd_%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C.jpg

وقتی شهردار پاکبان می شود.

شهردار چوبر تالش صبح امروز در اقدامی جالب، لباس پاکبانی پوشید و شهر را نظافت و جارو کرد.

iribnew_guilan