بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

همه یِ ما باید کسی را داشته باشیم

همه یِ ما باید کسی را داشته باشیم

که وقتی یک روز

روزِ ما نبود

بنشینیم رو به رویش و غرغر کنان از سیر تا پیازِ

تمامِ بد بیاری هایمان را برایش تعریف کنیم

و او هم لبخند به لب گوش کند و پایانِ هر جمله مان بگوید

"حق داشتی پس اینقد عصبی بشی،

حالا ولش کن مهم نیست،

فدایِ سرت" .

میدانید آدم هرچقدر هم قوی باشد

باید کسی را داشته باشد

که حالِ بدش را بفهمد

که نگذارد

به حالِ خودش بماند

کسی که حالمان را به حالش گره زده باشد...

Hamid_Masouminejad

اونایی که حق اینا رو خوردید پس میدید.....

http://uupload.ir/files/z3pr_%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%DA%A9%D9%87.jpg

اونایی که حق اینا رو خوردید پس میدید حق اینا خوردن نداره کانادا هم باشی از دماغت میاد

به نظرتون مسولی هست با این عکس بغض کنه؟

طنز

طنز

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﻧﺰﺩ ﺣﮑﯿﻤﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﺣﮑﯿﻢ !

ﭼﺮﺍ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﯾﮏ ﮔﻞ ﺭﺯ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﻣﯿﻤﯿﺮﺩ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ؟

ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻡ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺪﻩ میشوم ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ؟

ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻔﺖ : جمله خیلی ﻗﺸﻨﮓی ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻡ تو تلگرام بفرستش 

آری از پشت کوه آمده ام ...!

آری از پشت کوه آمده ام ...!

چه می دانستم اینور کوه باید برای ثروت، حرام خورد ...

برای عشق، خیانت کرد ...

برای خوب دیده شدن، دیگری را بد نشان داد ...

و برای به عرش رسیدن، باید دیگری را به فرش کشاند ...!

وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم ،

می گویند : " از پشت کوه آمده ای ...! "

ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم

و تنها دغدغه ام سالم بازگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد

تا اینکه اینور کوه باشم و گرگ وار انسانیت را بدَرَم ...!!!

محمد بهمن بیگی

حاجی‌بابایی:

http://uupload.ir/files/yuz7_%D8%AD%D8%A7%D8%AC%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C.jpg

حاجی‌بابایی: دولت می‌خواهد مردم برای دریافت یارانه، در کمیته امداد ثبت‌نام کنند؛ بنده این را توهین به مردم می‌دانم و نمی‌توانم این بند را مصوب کنم

تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم: یک و نیم کیلو سبزی خوردن.

تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم: یک و نیم کیلو سبزی خوردن.

همسرم آمد. بدوبدو خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد.

وسایل را که باز میکردم سبزی‌ها را دیدم. یک و نیم کیلو نبود. از این بسته‌های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی‌داد. حسابی جا خوردم! چرا اینطوری گرفته خب؟! بعد با خودم حرف زدم که بی‌خیال کمتر میگذارم سر سفره.

سلفون رویش را که باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد.

بعله....

تره‌ها پلاسیده بود و آب زردش از سوراخ سلفون نایلون خرید را هم خیس کرده بود. در بهت و عصبانیت ماندم. از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است. به جای یک و نیم کیلو میرود سبزی سوپری میخرد و بوی پلاسیدگی‌اش را که نمی‌فهمد، از شکل سبزی‌ها هم متوجه نمی‌شود!!

یک لحظه خواستم همان جا گوشی تلفن را بردارم زنگ بزنم به همسر که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن بخرم؟! و یک دعوای بزرگ راه بیاندازم...

بعد بی‌خیال شدم. توی ذهنم کمی جیغ و داد کردم و بعد همان‌طور که با خودم همه نمونه‌های خریدهای مشابه این را مرور میکردم، فکر کردم: شب که آمد یک تذکر درست و حسابی میدهم.

بعد به خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدی! شب که آمد هم نرم‌تر صحبت کن.

رفتم سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا اتفاق مهمی نیفتاده. ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم. ارزش ندارد غرغر کنم. ارزش ندارد درباره‌اش صحبت کنم...

حالا! مگر چه شده؟! یک خرید اشتباهی. همین.

دم غروب، همین منی که میخواست گوشی تلفن را بردارد و آسمان و زمین را به هم بریزد که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟؟؟ آرام گفتم :

راستی، سبزی‌هاش پلاسیده بود. یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم فقط تاریخ اون روز باشه...

تمام...

همسرم هم در ادامه گفت: آره عزیزم! میخواستم از سبزی‌فروشی بخرم، بعد گفتم تو امروز خیلی کار داری وخسته میشی، دیگه نخواد سبزی هم پاک کنی..!

آن شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد.

مکث را تمرین کردم....

و ﺑﻪ همسرم عاشقانه‌تر نگاه میکردم و فهمیدم اگر اون موقع زنگ میزدم، امکان داشت روز قشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر.

ربطی نداره متاهلی یا مجرد، مکث را تمرین کن.

گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت‌ترش میکنیم...

گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم...

گاهی خیلی چیزارو داریم، اما محو تماشای نداشته‌هامون میشیم...

گاهی حالمون خوبه، اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم...

گاهی میشه بخشید، اما با انتقام ادامه‌اش میدیم...

گاهی میشه ادامه داد، اما با اشتیاق انصراف میدیم...

گاهی باید انصراف داد، اما با حماقت ادامه میدیم...

و گاهی...

گاهی...

گاهی...

تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم... بدونیم!

کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی... گاهی‌های زندگیمون باشیم...

nargesiiiaaa

طنز بخش بی_قانون به خاطر افزایش دانلود_فیلترشکن در ایران،


http://uupload.ir/files/936i_%D8%B7%D9%86%D8%B2_%D8%A8%D8%AE%D8%B4.jpg

طنز بخش بی_قانون به خاطر افزایش دانلود_فیلترشکن در ایران، شنبه 23 دی ماه

اخبارفرهنگیان

FarhangianNews1

اسامی ۱۴ فرد و شرکت‌ مرتبط با ایران که خزانه‌داری آمریکا آنها را به بهانه‌های ادعایی

اسامی ۱۴ فرد و شرکت‌ مرتبط با ایران که خزانه‌داری آمریکا آنها را به بهانه‌های ادعایی «نقض حقوق بشر، سانسور و حمایت از افراد دخیل در اشاعه تسلیحاتی» در فهرست تحریم‌های خود قرار داده:

صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران

زندان رجایی شهر و غلامرضا ضیایی (رئیس زندان)

سازمان نبرد الکترونیک و دفاع سایبری سپاه_پاسداران انقلاب اسلامی

شورای عالی فضای_مجازی و مرکز ملی فضای مجازی

شرکت مخابراتی موج سبز و (در مالزی) مرتضی رضوی (تبعه ایران)

شرکت پشتیبانی و نوسازی بالگردهای ایران (پنها) و صنایع هواپیمایی ایران (صها)

شی یوهاوا (تبعه چین)

شبکه خرید مستقر در ایران و چین، شامل

پردازان سیستم نماد آرمان (پسنا الکترونیک)

شرکت بوچانگ سرامیک (مستقر در چین)

ژو یوگون (تبعه چین و نماینده شرکت بوچانگ سرامیک)

iribnews_guilan