بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بازنششتگان ۸۶ و۸۷ به کدامین گناه

بازنششتگان ۸۶ و۸۷ به کدامین گناه

از حق ایثارگری محروم شده اند سردار گودرزی ،سردار دهقان، امیر حاتمی، آیا شما از ظلم آشکار ناراحت نیستیدآیا تاکنون اقدامی کرده اید؟ شما چطور شب را راحت می خوابید :در حالی که زمزمه این ظلم بیخ گوش شما است بدانید وآگاه باشید که این گناه نابخشودنی متوجه شما مسئولین است که حدود شش سال است حق ایثارگری بازنششتگان سال ۸۶ و۸۷را پرداخت نکرده اید آیا این حق الناس نیست؟ اگر هست و اقدام نکرده و نمی کنید بدانید که سردار و امیر اسلام و کشور اسلامی نیستید وفقط لقب را یدک می کشید وذیحسابان مجلس ونمایندگان مجلس که امور شما نظارت نمی کنند در این ظلم با شما شریکند

باکمال تاسف

لیدرها ومدافعان حقوق بازنشستگان هم این موضوع را به فراموشی سپرده اند

الظُّلمُ ألأمُ الرَّذائلِ .

ستم، پست ترین رذیلت است .

( غرر الحکم : ۸۰۴ )

إیّاکُم و الظُّلمَ؛ فإنّهُ یُخرِبُ قُلوبَکُم .

از ستم کردن بپرهیزید ، که آن دلهاى شما را ویران مى کند .

( کنز العمّال : ۷۶۳۹ )

الظُّلمُ تَبِعاتٌ مُوبِقاتٌ .

 ستمگرى ، پیامدهایى مُهلک دارد .

 ( غرر الحکم : ۸۷۵ )

بیژن الماسی چغاکبودی

taadolsaze

راز پیوند عاشورا و مهدویت

http://uupload.ir/files/3y7f_%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA.jpg

راز پیوند عاشورا و مهدویت

برشی از کتاب:

در محله های پایین شهر تهران، مردی بود قلدر و زورگو که هر هفته از قمارخانه ها و شیره کش خانه ها، دویست تومان باج می گرفت! در اوج قدرت (قلدری)، اتفاق عجیبی در زندگی اش افتاد و بارقه رحمت الهی و جاذبه لطف و عنایت آن دریای رحمت، یعنی اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) دلش را ربود. او تمام اموالی که از راه های نامشروع به دست آورد، فروخت و تبدیل به پول نقد کرد. وجه را در چمدانی گذاشت و برای توبه به قم رفت. مستقیم به محضر آیت الله العظمی بروجردی(ره) رفت و گفت: «تمام زندگی ام که از راه حرام به دست آمده، در این چمدان است. همه اش نجس است؛ حتی کت و شلوارم! اغلب صاحبانش را نمی شناسم و شدیدا این امر بر من سنگینی می کند. به محضر شما آمده ام که مرا جوری پاک کنی که اگر ده روز بعد افتادم و مُردم، چشمم به چشم امام حسین(علیه‌السلام) افتاد دیگر خجالت نکشم!»

نوشته محمد پاشایی

معرفی_کتاب_ویژه_محرم

مسجد مقدس جمکران

لینک خرید: yon.ir/PlMiw

ketabejamkaran

شبهات ماه محرم

شبهات ماه محرم

آیا خون حضرت علی اصغر علیه السلام به زمین باز نگشت؟

مستندات تاریخی

اهل سنت

ابو الفرج اصفهانی یکی از مورخان بزرگ در کتاب «مقاتل الطالبین» از شاهدان ماجرا، نقل کرده است که امام حسین علیه السلام خون را به طرف آسمان می‌پاشید و چیزی از آن دو باره به زمین بر نمی‌گشت:

«مورع بن سوید از شاهدان قضیه نقل کرده است: همراه حسین علیه السلام فرزندش کوچکش بود، تیری آمد به گلویش نشست. حسین علیه السلام خون را از گلو و پشت گردنش می‌گرفت و آن را به سوی آسمان پرتاپ می‌کرد و #چیزی از آن خون بر نمی‌گشت در آن حال می‌فرمود: خدایا مقام فرزندم در نزد تو کم تر از ناقصه صالح نیست.»

الطالبیین، ص 60، طبق برنامه الجامع الکبیر

خوارزمی یکی دیگر از علمای اهل سنت، علاوه بر این‌که پاشیدن خود را به طرف آسمان نقل کرده:

«امام فرمود: علی را بیاورید تا با او خدا حافظی کنم. آن را کودک را به ایشان دادند، حضرت او را می‌بوسید و می‌فرمود: وای بر گروهی که دشمن آنها جد توست. هنگامی‌که این کودک در آغوش امام بود، حرمله بن کاهل اسدی با رها کردن تیر او را در آغوش امام ذبح کرد. حسین علیه السلام خونش را جمع کرد تا کف دستش پر شد آنگاه به سوی آسمان پرتاب نمود و فرمود: خدایا اگر یاری [ظاهری] را از جانب آسمان از ما گرفتی، پس در عوض، بهتر از آن را برای ما قرار بده. آنگاه حسین علیه السلام از اسبش پیاده شد و با غلاف شمشیرش برای او قبری آماده ساخت و او را با خونش دفن کرد و بر او نماز خواند.»

الخوارزمی، الموفق بن احمد  مقتل الحسین علیه السلام، ج 2، ص 37،

 

اجتماع عظیم عزاداران حسینی در صحن انقلاب اسلامی؛

http://uupload.ir/files/8esz_%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9_%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85_%D8%B9%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%B5%D8%AD%D9%86_%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%9B.jpg

اجتماع عظیم عزاداران حسینی در صحن انقلاب اسلامی؛

ورود هیئات مذهبی به حرم مطهر رضوی

پخش زنده از شبکه استانی خراسان رضوی

آستان قدس رضوی

صلی الله علیک یا علی اصغر

صلی الله علیک یا علی اصغر

روی دستان پدر بی‌تابیِ ما را ببین

لااقل از آن بلندی رنگِ دریا را ببین

رازقِ دنیا به مشتی بی سر و پا رو زده

آب شد آب از خجالت؛ کار دنیا را ببین

این طرف خشکیده لب‌های تمام بچه‌ها

اسب‌هاشان نیز سیرابند، آنجا را ببین

تیر خوردی جای شیر و مادرت شرمنده شد

بدتر از حال دل من، حال بابا را ببین

خون حلقت جوهر و تیر سه شعبه شد قلم

ثبت شد داغت؛ بساطِ مُهر و امضا را ببین

می‌روی پیش کسی که هیچ کس او را ندید

جای ما هم محسنِ امّ‌ابیها را ببین

تا که دیدم روی نی رفتی به خود گفتم رباب

اصغرت شد مثل اکبر؛ قد و بالا را ببین

نیزه‌ات را برد تا پیش عمویت نیزه‌دار

خواست سیرابت کند؛ چشمان سقا را ببین !

بر سرت دارند قیمت می‌گذارند آن طرف

پای خود ای رونق بازار !، دعوا را ببین

چشم خود را باز کن ای شیرخوار غیرتی

آه، ای مَردَم !؛ کنارم بی حیاها را ببین

رضا‌قاسمی

آتش عشقی که پیر و جوان، سالم و معلول، مسیحی و مسلمان نمی‌شناسد.

http://uupload.ir/files/369g_%D8%A2%D8%AA%D8%B4.jpg

آتش عشقی که پیر و جوان، سالم و معلول، مسیحی و مسلمان نمی‌شناسد.

تصاویری زیبا از مراسم عزاداری اباعبدالله (ع) در آسایشگاه کهریزک

 ۲۶ شهریور ۹۷

منبع: خبرگزاری تسنیم

Tebyanonline


روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود.

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود.

علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد :

در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم.

جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.

سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟

مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.

سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد.

آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟

مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.

سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟

مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.

سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی.

آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟

و آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟

اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟

بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.

پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده.

بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است

مطالب زیبا

fram45625017

حسین‌جان؛

http://uupload.ir/files/jy6k_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%AC%D8%A7%D9%86.jpg

حسین‌جان؛

سرت بالای ِ نی رفت - تا بدانیم

همیشه؛  مثل ِ یک انسان بمانیم

ببین؛ انسانیت  سخت است آقا

ولی؛ حیوان شُدن را، می‌توانیم !

حسن_جهانچی

به "زبیر"میگفتن سیف الاسلام،منااهل البیت،

به "زبیر"میگفتن سیف الاسلام،منااهل البیت،فقط زبیر بودکه تو تشییع جنازه ی حضرت زهرا"س"شرکت داشت،باشمشیرش چه گره هایی را تو راه اسلام بازکرد؟

به"ابن ملجم"میگفتن شیعه ی امیرالمومنین، خودش به امیرالمومنین گفت حب وعشق توست که تو خون ورگ من هست...

شمر"جانبازجنگ صفین بودکه داشت به درجه ی رفیع شهادت میرسید؛میدونی که

وقتی وارد قتلگاه شد زانو هاش رو بسته بود؟

از بس که نماز شب خونده بود زانوهاش پینه شتری بسته بود.

میدونستیدکه "عمرسعد"روز عاشورا نماز صبحش راکه تموم کرد"قربت الی الله"گفت و اولین تیرروبه سوی خیمه ی"سیدالشهدا"نشونه زد؟

میدونستیدکه همه ی اونایی که اومدن کربلا مسلمون بودن واهل نماز وروزه؟

همشونم "قربت الی الله"گفتن و اومدن برای کشتن" سیدالشهدا"...

"زهیر بن قین"عثمانی مسلک بود واومدبرای یاری ابی عبدالله!

"شمربن ذی الجوشن"هم نماز شبش ترک نمیشد ولی اومدبرای کشتن ابی عبدالله...

بصیرت نداشته باشیم... خسر الدنیا ووالاخره می شیم...

بصیرت

شناخت دشمن

زمان

موقعیت

تاکتیک دشمن

اولویت

و امکانات است.

بصیرت

شناخت نیروی خودی

واستفاده و تعامل و هماهنگی

با نیروهای خودی است.

 عبرت های عاشورا

pedarefetneh

pedarefetneh