بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

شعرصبر و ایثار سروده سجادکریمی پاشاکی

شعرصبر و ایثار سروده سجادکریمی پاشاکی

تو سختی های ایـــن دنیا به تو محتاجم انـــگاری

الان روزا رو می شمارم تو ذهنم عشق تو جاری

از اون روزی که رفتی تو دلم آروم نمی گیره

حسابی خسته از دنیاس داره انگاری می میره

تو پشتم مثل کوه بودی ولی الان تک و تنهام

میون مرد و نامردا به فکر تو توی رویاهام

یه شب آروم و آهسته میای بازم تو خواب من

مثال بچه ای میشم بازم هل می دی تاب من

میای آهسته تو خوابم نوازش می کنی مومو

سرم رو می گیری دستت یواش بوس می کنی رومو

دلیل حال خوبم رو من اون موقع نفهمیدم

از اون وقتی که تو رفتی همه اینها رو فهمیدم

خدا میدونه دلتنگی همیشه با من همراهِ

ولی محرم برا ی مرد فقط باباشه یا چاهه

یه روز با یک تفنگ رو دوش تو رفتی از توی خونه

منم ناراحت و غمگین گرفته بودم هی بونه

همون روزا که باباها می رفتن سوی جبهه جنگ

پسرهاشون توی کوچه می کردن بازی هفت سنگ

یه روز گفتن که برگشتی ولی دیدم که خمپاره

از اون بابای خوب من گذاشته یه تن پاره

از اون بابا برای من فقط باقی یه ویلچر موند

که شعر صبر و ایثار رو باید در وصف اون ها خوند

اگرچه نیستی پیش من ولی یادت به دل مونده

تموم حس و حال من برات شعری از عشق خونده

باتشکر ازآقای سجادکریمی پاشاکی به خاطر ارسال این سروده زیبا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.