بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

دچارحالت آن عشق سرمدی شده ام

دچارحالت آن عشق سرمدی شده ام

درست مثل همان شب که آمدی شده ام

هلال ماه گمانم حلول ذی القعده است

که مثل صبح سپیدی که سرزدی شده ام

به جای اشک زچشمم گلاب می ریزد

که عاشق گل سرخ محمدی(ص)شده ام

چگونه دل بکنم آسمان صبحت را

منی که جلدترین کبوترکنبدی شده ام

به کعبه ای که زیارت نکرده ام سوگند

که دلخوشی من این است که مشهدی شده ام

مرابه خوبی دست عنایتت بپذیر

اگرچه من به تغافل به این بدی شده ام

 

اسالی علی فردوسی اصفهان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.