بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

تکیه گاه غذای تکیه

تکیه گاه

غذای تکیه

دهه اول محرم درتکیه غذای نذری می دادندکه اعضاءخرجش راتقبل می کردندمثل الان نبودکه داخل ظرف یکبار مصرف غذابدهندوعزاداران به خانه هایشان ببرند بعدازپایان مراسم سفره می انداختندجوان ترها ازجلوی آشپزخانه تاسرسفره صف می کشیدندتاغذارادست به دست بدهنداول نان ونمک می آوردندبعدسبزی وترشی بعدهم کاسه های ترشی وبشقاب های گوشت کوبیده ازراه می رسیداین موقع ها بودکه پیرترها سفارش چرب تر می دادندوجوان ها سفارش کم دنبه>. سفره انداختن تخصص میخواست که ازچه جهتی سفره هاراپهن کنندتاتعدادبیشتری جابشوندمهمان ها راحت تربنشینندغذارسانی هم ترتیب داشت اول ازسفره های دم درشروع میکردند تا زودتربخورندوبروند تا راه بازشود بعدبه سفره های بالا می رسیدندولی مهمترین غذای نذری شله روزعاشورابودسالهای اول درمحل خودتکیه توزیع می شد ومردم باظرف می آمدند ومی بردند سالهای بعدبه محل های محروم می بردندهرسال به تعداددیگ اضافه می شدازسه دیگ یادم می آید بعدبه بیست دیگ رسید رسم بودنام هرخیروبانی را گوشه دیگش حک می کردندازشب قبل اعضای تکیه جمع می شدندبرای مقدماتش خانم هاحبوبات پاک میکردندمسن ترهاگوشت هاریش ریش میکردند(برای شله) اوایل اجاق هاآتشی بودولی سالهای بعدبه همت مردم گازی شد بیشترازاین که خوردن شله برای ما لذت داشته باشد ازمراسم پخش آن کیف میکردیم بعدازریختن مواددردیگ که خودسرآشپزمسئولش بودودستش پیمانه وچشمش ترازوبودنوبت چنبه زدن می رسید یعنی هم زدن دیگ ها با کفگیرهای بلند.اولش بااشتیاق چمبه میزدیم ولی بعدازنیم ساعت خسته می شدیم دستمان تاول می زد وصورتمان ازگرما وقطره های شله می سوخت ودیگرنوبت به بزرگترها می شد که تاطلوع آفتاب ودم کردن شله هم بزنندتاآخرعمرحال وهوای غروب تاسوعا تاظهرعاشورایادم نمی رودکه کناردیگ ها باصلوات ودعا وروضه واشک به یاد مصائب صحرای کربلا می گذشت

علیرضاکاردار

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.