بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

عبد ا... ابن حسن

عبد ا... ابن حسن

 

مرغ دل بشکسته پر آید شتابان

رو سوی تو پر کشم ای ماه خوبان

آغوش تو گردیده چون محراب رازم

ای قبله عشقم ببین سوز و گدازم

دستم فدای صورتت کردم عمو جان

شد خون دستم هاله ای بر ماه تابان

بر سینه‌ی پر خون تو جان می سپارم

در دل غمی غیر از غریبی ات ندارم

همچون علی اصغر بریزم خون حنجر

بر خاک پایت ای عزیز آل حیدر

مانند سقایت ببین دستم جدا شد

در راه تو ای عشق من جانم فدا شد

من از تبار مجتبی و فاطمه ام

در وقت جان دادن تو هستی زمزمه ام

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.