بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

کاش هیچ پیغمبری نمی آمد!

کاش هیچ پیغمبری نمی آمد!

کاش خدا روی سقف آسمان می نوشت که

ای آدم ها، انسان باشید!

اینطوری هر روز صبح آدم ها تا چشم باز میکردند و "بیدار می شدند"!دیگر:

نیازی به تفسیر نبود!

نیازی به اثبات نبود!

هیچکس دچار تشویش نمی شد!

هیچ دینی دچار خود بزرگ بینی نمی شد!

و هیچ انسانی به اسم دین کشته نمی شد!

هر روز صبح همه خدا را در پهنه ی آسمان می دیدند!

و همه خداوند رو شاهد و ناظر بر اعمالشان میدونستند!

و هیچ مذهبی و هیچ دینی و هیچ آدمی مدعی و جانشین خدا نمی شد! من سال هاست که انسان بودن را به مسلمان بودن

عشق ورزی را به مسیحی بودن

مهرورزی را به یهودی بودن

ترجیح داده ام...!

بنام انسانیت که زیباترین رسم این عالم خاکی و دنیاست.

 

 [ابوالقاسم نگران ازلولمان]

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.