بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

دزدی در خانه فقیری می جست

دزدی در خانه فقیری می جست!

فقیر از خواب بیدار شد و گفت:

ای مرد آنچه تو در تاریکی می جویی،

ما در روز روشن می جوییم و نمی یابیم!

بالاترین وزنه چقدر است

ازعالمی پرسیدند:

بالاترین وزنه چقدر است، که یک نفر بردارد و به او بگویند پهلوان؟

عالم در جواب گفت: بالاترین وزنه یه پتو است

که یه نفر بتواند هنگام نماز صبح از روی خود بلند کند

و بعد از آن برود پی رزق حلال!

قاصدک

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای؟

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای؟

گفت: یا آب است، یا خاک است یا پروانه ای؛

گفتمش احوال عمرم را بگو، این عمر چیست؟

گفت یا برق است، یا باد است، یا افسانه ای؛

گفتمش اینها که میبینی، چرا دل بسته اند؟

گفت یا خوابند، یا مستند، یا دیوانه ای؛

گفتمش احوال جانم را پس از مردن، بگو؟

گفت یا باغ است، یا نار است، یا ویرانه ای!

«ابوسعید ابوالخیر»

فرصتی که تحصیلات به آدم میدهد

فرصتی که تحصیلات به آدم  میدهد

چیزدیگه ای که تحصیلات به آدم میده البته اگه آده به اندازه کافی تحصیل کنه اینه که اندازه ذهن آدمونشون میده نشون میده تاچه حدی کارآیی داره وتاچه حدی نه؟بعدیه مدت آدم دستش میادکه ذهنش چه جورفکرهایی رو میتونه دربربگیره این یه جورایی خیلی خوبه چون به آدم کمک می کنه فرصتای بزرگی رو برای افکاری که به آدم نمیادودرحد آدم نیس تلف نکنه آدم یادمی گیره ذهنشو اندازه گیری کنه ولباس ذهنشو به اندازه بدوزه

برگرفته از رمان (ناطوردشت)اثرجروم دیویدسالینجر

ﻣﻌﺎﻧﯽ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣُﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺭﺷﺖ؛

ﻣﻌﺎﻧﯽ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣُﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺭﺷﺖ؛

ﻣﯿﺮﻡ ﺗﺮﻩ : ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ

ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺗﺮﻩ : ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﻩ

ﺑﻮﺷﻮ ﺑﻤﯿﺮ : ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﺒﯿﻨﻤﺖ

ﺑﻤﺮﺩﯾﺒﯽ؟ : ﭼﺮﺍ ﮐﺎﺭﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩﯼ؟

ﺑﻤﺮﺩﻩ ﺑﯽ : ﭼﺮﺍ ﻧﮕﻔﺘﯽ !

ﻧﻤُﺮﺩﯾﻢ ﻭ ... : ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ

ﺑﻤﺮﺩﻡ ﺗﺎ ... : ﺻﺒﺮﻣﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ

ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ؟؟؟ : ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ؟

ﺑﻤﺮﺩﻡ : ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ

ﺑﻤﺮﺩﯼ؟؟؟ : ﭼﺮﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﯽ؟

ﺑﻤﺮﺩﻩ : ﺑﯽ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻭﺍ ﺭﻓﺘﻪ

ﻣُﺮﺩﻧﯽ : ﻧﺤﯿﻒ ﻭ ﻻﻏﺮ

Reza Khalili,

زندگی آدمی

زندگی آدمی - نکته هایی بسیار زیبا

 

در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟

گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.

حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند.

پس گفت: بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت...

گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن.

با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج می کشند... و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوستدوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده اند و می خورند که زندگی را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند.

آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته،پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟

آقای محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم.

ما آمده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود...

ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند.......

گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند.

 

(نادر ابراهیمی)

باتشکرازصیادی ازلولمان

 

سرزمین گیلان

در اسناد تاریخی و باستانی، مورخین یونانی از سرزمین گیلان به نام کادوس یا کادوسیان یاد کرده اند. این ناحیه در دوره حکومت هخامنشیان و ساسانیان همیشه تحت حکومت های محلی اداره می شد.

به سبب صعب العبور بودن، دسترسی قوای اسلام به این منطقه با دشواری روبرو بود و دین اسلام به تدریج از طریق طبرستان و مازندران، توسط شیعیان زیدیه رواج یافت. در سال ۷۰۶ هجری قمری ایلخان الجایتو موفق شد که ناحیه گیلان را به تصرف خود درآورد. از سال ۷۶۲ هجری قمری خاندان کارکیا قدرت را در لاهیجان به دست گرفت و شاه عباس اول صفوی با ضمیمه کردن گیلان به قلمرو صفویه درسال ۱۰۰۰ هجری قمری دست این خاندان را از این ناحیه کوتاه کرد.

سرزمین گیلان در گذشته شامل سه ناحیه طالش، دیلم و گیلان (جیلان) می شد. در قرون وسطی از جانب جنوب شرقی تا ناحیه چالوس وسعت داشت و نخستین کرسی آن در این زمان دولاب بود که بعدها فومن و سپس لاهیجان جای آن را گرفت و بعد از تصرف گیلان توسط صفویه مرکز آن به رشت منتقل شد.

ناحیه طالش که در شمال غربی عهدنامه گلستان در سال ۱۲۸۸ هجری قمری که توسط میرزا ابوالحسن ایلچی به امضا رسید، قسمتی از طالش که در شمال رود آستارا قرارداشت، به تصرف روسیه درآمد.

در سال ۱۳۲۷ هجری قمری آقا بالاخان سردار افخم، از طرف داران جدی استبداد و حاکم گیلان، در باغ مدیریه رشت کشته شد و در پی آن مشروطه خواهان گیلانی به سرپرستی محمد ولی خان تنکابنی به عزم فتح تهران حرکت کردند. آنان در ابتدا قزوین را تصرف کردند و سپس به تهران رسیدند و پس از سه روز به همراهی مشروطه خواهان بختیاری پایتخت را فتح و محمد علی شاه را از سلطنت خلع کردند.

درسال ۱۳۱۶، در تقسیمات کشوری جدید آن دوران، استان یکم تاسیس گشت که شامل استان های کنونی قزوین، زنجان و مرکزی هم می شد و شهر رشت به مرکزیت آن انتخاب شد.

 

باتشکرازآروین

(توصیه های پزشکی)درمان های گیاهی کمردرد

درمان های گیاهی کمردرد

سیاه دانه و عسل

استفاده از جوشانده سیاهدانه یا پودر شده آن که با عسل مخلوط شده باشد به صورت خوراکی طی دوره ای دو ماهه بسیار مفید است.

سیر

مصرف سیر پخته یا بو داده همراه کمی انجیر و مغز گردوی تازه، دردهای سیاتیکی و کمردردهای ناشی از غلبه سردی را بهبود می بخشد.

خرما

خوردن روزانه چند عدد خرما و همچنین مالیدن مخلوطی از خرمای بدون هسته و دنبه و زنجبیل و کمی روغن کنجد به موضع درد و بستن آن روی ناحیه کمر، در تسکین درد بسیار مؤثر است.

ترب سیاه

از دیگر داروهای مؤثر در درمان دردهای سیاتیکی و دیسک کمر، ترب سیاه است که می توان آب آن را میل نمود و تفاله اش را روی موضع درد بست.

بابونه گاوی

قرن هاست که از بابونه گاوی برای درمان سردرد، معده درد و دندان درد استفاده می شود. این روزها برای رفع کمردرد و آرتریت نیز استفاده می شود. عوارض خفیف آن شامل تبخال و ناراحتی زبان است. مصرف آن به زنان باردار توصیه نمی شود.

 

منبع : تبیان

هر لذتی که می‌پوشم!

هر لذتی که می‌پوشم!

یا آستینش دراز است

یا کوتاه

یا گُشاد

به قد من!

 

هر غمی که می‌پوشم!

دقیق، انگار برای من

بافته شده

هر کجا که باشم!

 

 

 

شیرکو بی‌کس

صیادی ازلولمان

یک مزیت انسان نسبت به ماشین

انسان هنوز یک مزیت نسبت به ماشین دارد :

او قادر است خودش ، خودش را بفروشد !

 

"استانیسلاو یرژی لتس(1909-1966)، نویسنده و شاعر لهستانی"

 

صیادی ازلولمان