بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

دلت را خانه ی ما کن مصفا کردنش با من

دلت را خانه ی ما کن مصفا کردنش با من

به ما درد دل افشا کن مدارا کردنش با من

اگر گم کرده ای در دل کلید استجابت را

بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من

بیافشان قطره اشکی که من هستم خریدارش

بیاور قطره ای اخلاص دریا کردنش با من

اگر در ها به رویت بسته شد دل بر مکن باز آ

در این خانه دق الباب کن وا کردنش با من

به من گو حاجت خود را اجابت می کنم آنی

طلب کن آنچه می خواهی مهیا کردنش با من

بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را

بیاور نیک بد را جمع و منها کردنش با من

چو خوردی روزی امروز ما را شکر کن نعمت

غم فردا نخور فردا مهیا کردنش با من

به قرآن آیه ی رحمت فراوان است ای انسان

بخوان هر آیه را تفسیر و معنا کردنش با من

اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت

تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من

گاونامه

- پدربزرگ... ما می تونیم یه روز آدم بشیم؟

- بله پسرم.‌ در نسخ های قدیمی خصوصا در « گاونامه » اشاره شده که هر گاوی اگر عمیقا بفهمد که چقدر « گاو » است، در دم آدم خواهد شد.

- آدما چطور... می تونن گاو بشن؟

- بله پسرم، در همان کتاب نیز اشاره شده است که هرگاه آدمی « زیادی » بفهمد که آدم است، در دم گاو خواهد شد!

- حالا من شاید حالا حالاها نفهمم که چقدر گاوم... یه راه ساده تر واسه آدم‌ شدن نداری پدربزرگ؟

- چرا پسرم. روش « ماسک چپانی »! در این روش ماسکهایی است که مانند کله ی آدمیزاد ساخته شده اند و می توان شاخها را برید و ماسک را بر سر گذارد و‌ به میان جماعت آدمی رفت.

- چه روش راحتی!

- بلی گوساله ی بابا! در میان آدمیانی که می بینی... فرقی نمی کند که در چه مقام و موقعیتی باشند... برخی اینچنین آدم ‌شده اند!

 

صیادی از لولمان

به وسعت دریا باش

وسعت دریا

کودکی که لنگه کفشش را دریا از او گرفته بود روی ساحل نوشت : دریا دزد کفشهای من مردی که ازدریاماهی گرفته بود ،روی ماسه ها نوشت : دریا سخاوتمندترین سفره هستی موج آمد و جملات را با خود شست  .....

تنها برای من این پیام را گذاشت که :

برداشتهای دیگران در مورد خودت را، در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی

 

باتشکرازخلیلی ازلولمان

اومدیم خدمتتون نمره بدیم

اومدیم خدمتتون نمره بدیم

به کسی بر نخوره
دو کلوم حرف ریاضی بزنیم

به کسی بر نخوره
امتحانا سخت و آسون قاطیه

به کسی بر نخوره
نمره ها گند و خراب و پایینه

به کسی برنخوره
.
دانشجویان و دانش اموزان عزیز

فرا رسیدن فصل امتحانات را خدمت شما تسلیت عرض می کنیم

به کسی برنخوره

 

اومدیم خدمتتون سلام کنیم
به کسی بر نخوره
دو کلوم حرف حسابی بزنیم
به کسی بر نخوره
حرف ما شوخی و جدی قاطیه
به کسی برنخوره

یک کمی خنده وکلی شادیه

به کسی برنخوره

آقایون مهندسا

آقایونه کاسبا

شاعرا محصلا راننده ها

تاجرا دانشجوها دکترها و پرستارا

خونه دارارو فراموش نکنید

تابه کسی برنخوره

به کسی برنخوره

هرکه هرکاری داره

هرکی هرحرفی داره

بگه تاماحرفشوپخش کنیم

مشکلشوطرح کنیم

انتقاده متلک نیست بخدا

طرحشم یکدلی و همدلیه جون شما

پشت و روش یکیه این قصه م

به کسی برنخوره

اوپاتینگ یا آبدنگ یاآسیاب آبی

اوپاتینگ یا آبدنگ یاآسیاب آبی

در گذشته یکی از کار ابزار های مورد نیاز ، آبدنگ هایی (به زبان طبری اُو دَنگ) بود که توسط آن برنج ، اَرْزَن و گندم را پوست می کندند و می کوبیدند. از آنجایی که این دستگاه با نیروی آب حرکت می کرد، در کنار رودخانه کار گذاشته می شد. اهالی روستا های دور نیز برای تهیه آرد از این اسیاب ها استفاده میکردند.
بدلیل برخورداری از رودخانه از روزگاران گذشته روش استفاده از آسیاب و آبدنگ را می دانسته اند و داستان ها و افسانه های عامیانه بسیاری درباره آسیاب و آبدنگ ساخته و پرداخته اند. مردم از سیستم های حرکتی محورها ، روغن کاری یاطاقان و نظم دقیق آن آگاهی داشته اند. از این آبدنگ به هنگام کار ، به دلیل سایش محورها و اتصالها ، صدایی بر می خاست که در ذهن شنونده کلمه ناصرالدین را تداعی می کرد. لذا معروف است که آبدنگ ناصرالدین به هنگام کار صاحب و سازنده خود را صدامی زد

گاهی یک شغل به‌دلیل انحصاری بودن یا استفاده از وسیله‌ای که همه به آن نیاز دارند می‌تواند یک جایگاه مهم و کاربردی برای دارنده آن ایجاد کند. مثلا در یک روستا کسی که «آبدنگ» یا آسیاب آبی که برای پوست کندن و سفید کردن برنج است، داشته، به‌دلیل انحصاری بودن و نیاز همه افراد به آن، ارباب یا خان منطقه می‌شده است و همه به دلیل نیازشان به او وابسته می‌شده‌اند و اصولا این وسایل مهم همواره در تملک اشخاص با نفوذ قرار می‌گرفته است

طرز کار آبدنک

این آسیاب ها بر اساس اصول سنتی توسط نجارها و استاد کارهای ماهر آهنگر ساخته می شد و در مسیر رودخانه ها نصب شده و به کار گرفته می شد.آب به پره های چوبی و یا فلزی برخورد نموده و به کمک یک شافت(محور) نیرو به سنگ آسیاب منتقل می شد. گندم ها و موادی نظیر جو -برنج وغیره نیز در قسمتی از سنگ که دارای سوراخ بود ریخته می شد و از زیر سنگ به صورت آرد شده با سبوس بیرون می آمد. آسیابان نیز معمولا مردی میانسال و عادل بود و همه مردم به عدالت او جهت تقسیم کارمزد و سهم مشتری از آرد ها ایمان داشتند. چنین فردی مسئولیت آرد کردن گندم ها را به عهده می گرفت

منبع: همشهری آنلاین، اسبونیوز

برگرفته ازپایگاه اینترنتی روستای پاشاکی

ادیب فوتبالی ها رفت

ادیب فوتبالی ها رفت . همایون خان بهزادی پرورش یافته مکتب شاهین زنده یاد دکتر اکرامی بود . مکتبی که می گفت اول اخلاق - دوم درس - سوم فوتبال که به حق همایون خان سرآمد هر سه بود . او در خانواده ای که پدرش نظامی بود و مادرش لیسانس زبان و ادبیات فرانسه به دنیا آمد . خودش هم لیسانس ادبیات داشت و کلامش و مانند بازی هایش بی نظیر بود . وقتی سخن می گفت دوست داشتی ساعت ها به حرفهایش گوش دهی . حافظه عجیبی داشت . در زمان صحبت کردن شعرهای زیادی از حافظ - سعدی - مولانا می خواند . یادش بخیر روزی در یک محفلی در مورد بزرگان فوتبال که مورد کم لطفی قرار گرفته اند گفت ناگهان بانگی برآمد گفت خواجه رفت . یادش برای همیشه تاریخ جاودانه باد .

 

باتشکرازحمید ازلولمان

باراک اوباما پس از لغو تحریم ها


 اوباما پس از لغو تحریم ها

سوره: نساء (4) - آیه: 149

سوره: نساء (4) - آیه: 149

 

 

إِنْ تُبْدُوا خَیْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَدیراً

اگر کار نیکی را به آشکار انجام دهید یا به پنهان یا کرداری ناپسند را درگذرید ،

خدا عفو کننده و تواناست