بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

شاید تا فردا مردم !

شاید تا فردا مردم !

 

درزمان ما آقایی از علمای اهل تبریز درنجف بود که خودش برای ما نقل کرد وگفت:پولی به ما رسید ، خواستیم شب بین طلاب تبریزی تقسیم کنیم ، پسر و دامادم گفتند:بگذار برای فردا صبح گفتم:شایدتا فردا من مردم.

لذا به وسیله ی پسر و داماد و برادر عیالم به محله هایی را که طلاب تبریزی در آن بودند سه قسمت کردیم ، هر کدام به یک قسمت تقسیمی رساندیم و تا صبح تمام کردیم .

@kalam_e_bahjat

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.