بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

اندکی غم داشت چشمان تو ، حالا بیشتر

اندکی غم داشت چشمان تو ، حالا بیشتر
زندگی با عشق اینطور است ، پرتشویش‌تر
خویشتن‌داری و این خوب است اما فکر کن
روزگاری می‌رسد من با تو قوم و خویش‌تر
گاه با امواج گیسو، گاه با یک طره مو
گاه نیش کوچکی کافی‌ست، گاهی نیش‌تر
یک نظر گفتند در اسلام تنها جایز است
حیف ، با حسرت دلت را می‌شد از این ریش‌تر
احتیاجی نیست با من آبروداری کنی
من تو را آشفته‌تر هم دیده‌ بودم پیش‌تر
هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو با آنکه من
مطمئنم تو از اینها عاقبت‌ اندیش‌تر

مژگان عباسلو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.