بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

هیچوقت به درستی نمی توانی بفهمی پشت خنده های کسی چقدر بغض جمع شده

هیچوقت به درستی نمی توانی بفهمی پشت خنده های کسی چقدر بغض جمع شده

پشت بیخیال گفتنش چقدر حرف نگفته

پشت بی تفاوتی هایش چقدر دلتنگی...

پشت آرایش غلیظ یک زن چقدر عشق، دلشوره، اشک، شک

پشت سکوت سنگین یک مرد چقدر غرور، ترس، درد...

تو هیچوقت نمی توانی بفهمی پشت دستهای گره خورده یک زن و مرد چقدر فاصله خوابیده

پشت تعهد شناسنامه ای شان چقدر هوس...

پشت قیافه منطقی یک آدم چقدر جنون

پشت عصبیت یک آدم چقدر مهربانی...

پشت سر شلوغی های کسی چقدر تنهایی

پشت انزوای کسی چقدر دلیل...

تو هیچوقت یک خود فروش را در تنهایی اش ندیده ای

همونطور که یک معتقدِ دو آتشه را در خلوتش...

تو از خاطرات کودکی یک قاتل زنجیره ای، یک دزد حرفه ای، یک معتاد الکلی چیزی نمی دانی...

تو از آرزوهای آدم ها، عشق هاشان، نفرت هاشان، اجبارهاشان، مصلحت هاشان و فریاد فروخورده در گلوشان هیچ چیز نمی دانی

تو شاید ندانی مقیاسی که با آن اندازه میگیری چقدر می تواند درصد خطا داشته باشد

و اعتقاداتی که به سخره میگیری چگونه می تواند دلیل ادامه راه باشد

تو خیلی وقتها، خیلی جاها، در خیلی شرایط نبودی اما راجبش گفتی

قضاوت کردی

رای دادی

محکوم کردی

تو خدا نبودی اما خدایی کردی

Hamid_Masouminejad

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.