بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

مامانم بابامو صدا زد که در شیشه سس رو باز کنه

مامانم بابامو صدا زد که در شیشه سس رو باز کنه

پدرم بعد از کلی کلنجار نتونست

منم خیلی راحت درش رو باز کردم و گفتم :اینم کاری داشت؟؟

پدرم لبخندی زد و گفت:

یادته وقتی بچه بودی من در شیشه رو شل میکردم تا بازش کنی و غرورت نشکنه؟

بدجوری بغض گلمو گرفت..

سلامتی همه باباها

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.