بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

صبح که از خواب بیدار شد

صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود، با خودش گفت: مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره و موهاشو بافت و روز خوبی داشت. فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود. امروز فرق وسط باز می کنم این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت. پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود. اوکی امروز دم اسبی می بندم همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد. روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود. فریاد زد،ایول امروز درد سر مو درست کردن ندارم. همه چیز به نگاه تو بر می گرده. می‌تونی از زندگی لذت ببری یا ازش ناامید بشی.

@Hamid_Masouminejad

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.