بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

مست صهبای حسین

مست صهبای حسین

مرا مستی زصهبای حسین است

جهان‌هم‌مست‌وشیدای‌حسین است

به سر شورحسینی دارم و لیک

درون سینه غوغای حسین است

حقیقت گفتن و هو حق شنیدن

به‌حق اندیشه‌و رای حسین است

تمام روشنی های دو عالم

زنور عالم  آرای حسین است

زبعد مهر داور در دل من

خدا داند فقط‌جای حسین است

اگرباشد گوارا زمزم عشق

یقین واصل به‌دریای حسین است

بشر آیینه دار حضرت اوست

که این گفتار شیوای حسین است

منّای من از خلّاق عالم

فقط عشق و تولای حسین است

بهشت جاودان را می نخواهم

بهشتم چونکه سیمای حسین است

یقین ای مدّعی درروز محشر

شفاعت کار زیبای حسین است

به پای نامه ی اعمالت ای‌ دل

یقین دارم که امضای حسین است

مراد (مژده )درصحرای محشر

فقط بوسیدن پای حسین است

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.